شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و جان بر باد
کجا یا رب مرا این چشم خونین بر رخت افتاد
مرا گر بود روزی طاقت و صبری، بشد از دل
اگر می داشتم دانایی و عقلی برفت از یاد
مجو غیر خرابی زین دل ویران من دیگر
که آن معموره کش وقتی تو می دیدی نماند آباد
کسی تلخی من داند که بیند خنده شیرین
کسی خون خوردنم داند که بیند گریه فرهاد
غمت خواهد دهد بر باد جانم را به رسوایی
بخواهم داد جان بر باد ازین غم، هر چه باداباد
مرا تا کی غم هجر تو پامال جفا دارد
برس فریاد مظلومی که از دست غمت فریاد
شب است و بزم عشرت ساز شد بی وهم با محرم
به مجلس باده گردان گشت و ساقی در شراب افتاد
چو شب سلطان بیدار است، خسرو داد خود بستان
که فردا روز خواهد شد، کسی دادت نخواهد داد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر به بیان عواطف عمیق و دردناکی ناشی از عشق و جدایی پرداخته است. شاعر از خون دل و بیتابی خود برای معشوق سخن میگوید و به تلخی و رنجی که بر او وارد آمده اشاره میکند. او به ویرانی دلش و نابودی های ناشی از غم عشق اشاره میکند و میگوید که هیچ چیز جز خرابی در دلش باقی نمانده است. شاعر از تحمیل غم و هجران بر جانش ناله میکند و به فریاد مظلومانه خود در این درد اشاره میکند. در انتها، او به شب و بزمهای بیسر و سامان و تاثیرات آنها در زندگیاش اشاره میکند و از احساساتش دربارهٔ آینده و تنهاییاش با ناامیدی صحبت میکند.
هوش مصنوعی: به خاطر عشق تو، دل من خراب و خونین شده و جانم در خطر است. ای خدا، چرا این نگاه خونی بر چهرهام افتاده است؟
هوش مصنوعی: اگر روزی قدرت و صبری داشتم، به یقین از دلمیگذشت، اما اگر دانایی و عقل داشتم، همه چیز را فراموش میکردم.
هوش مصنوعی: از ویرانی دلم چیزی جز خرابیش را نتوانی دید، زیرا زمانی که تو به آن نگاه میکردی، دیگر جایی آباد نمانده بود.
هوش مصنوعی: کسی از دردهای من آگاه است که خوشحالی و لبخند دیگران را میبیند. کسی میداند که من چه زجر و عذابی را تحمل میکنم که به ظاهر، مثل فرهاد، فقط در حال گریه هستم.
هوش مصنوعی: غم تو باعث میشود جانم به باد برود و من با رسوایی دست و پنجه نرم کنم. اگر این غم باعث شود که جانم در خطر باشد، برایم مهم نیست و هر چه پیش آید، پیش میآید.
هوش مصنوعی: تا کی باید غم جدایی تو را تحمل کنم که به من ظلم میشود؟ فریاد میزنم مانند مظلومی که از درد جدایی تو در حال ناله است.
هوش مصنوعی: شب فرا رسیده و جشن خوشی برپا شده است. بدون هیچ نگرانی و دلهرهای، با دوستان نزدیک به دور هم جمع شدهاند. در این مجلس، جامهای پر از شراب به دست میچرخند و ساقی در حال سرو شراب است.
هوش مصنوعی: وقتی شب بیدار است و اوضاع به نفع توست، فرصت را غنیمت شمار و آنچه را که حق توست بگیر، زیرا فردا ممکن است کسی دیگر به تو چیزی ندهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.