طاقت دوری نماند عاشق دلتنگ را
واگهیی کس نداد، آن پسر شنگ را
گاه خرامیدنش یک نظری هر که دید
پیش فرامش نکرد آن قد و آن رنگ را
بنده نخواند کنون جز غزل نوخطان
کاب دو چشمم بشست دفتر فرهنگ را
اشک من گوژ پشت دید گه ناله چرخ
گفت که ای خوش نوا، ترک مکن چنگ را
هست شکسته دلم، خواست شکستن بتر
سخت گره بر مزن گیسوی شبرنگ را
دوش ز یاد رخت اشک جگر سوز من
شد به هوا پر بسوخت، مرغ شب آهنگ را
با دل سنگیت هیچ کرد نیارم همی
گر چه که از تیر آه رخنه کنم سنگ را
گر بکنی آشتی جان بفروشم و لیک
تو به بها می خری جان کسی جنگ را
در طلبت عاشقان گر قدم از سر کنند
هیچ نپرسند باز منزل و فرسنگ را
خوش پسرا، چشم تست تنگ و من اندر عجب
باز کجا می کشی این همه نیرنگ را
گرد جهان شد سمر قصه خسرو و لیک
عشق به صحرا نهاد راز دل تنگ را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و رنج ناشی از دوری عاشق و دلتنگی او سخن میگوید. او به زیبایی معشوق اشاره میکند و میگوید که هیچ کس قادر به درک حس عمیق او نیست. شاعر از اشکها و نالههایش میگوید که نشاندهندهی غم و اندوه اوست. او احساس میکند که دلش شکسته و نمیتواند گیسوان معشوق را تحت فشار قرار دهد. در نهایت، او به تلاش و جستجوی عاشقان برای رسیدن به معشوق اشاره میکند و از پیچیدگیهای عشق و نیرنگهای آن صحبت میکند. این شعر تصویری از عشق دشوار و دردناک را به تصویر میکشد و نشان میدهد که چگونه عشق میتواند در دل تنگ انسانها راز و ناگفتههایی به وجود آورد.
هوش مصنوعی: عاشق دلتنگ، از دوری معشوقش دیگر نمیتواند تحمل کند و هیچکس هم به او خبر از حال معشوق نمیدهد. آن جوان شاد و سرزنده که عشقش را از دست داده، در این وضعیت بسیار دچار ناراحتی شده است.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات که او با آرامش راه میرود، هر کسی که او را میبیند، دیگر به قامت و رنگ او توجهی نمیکند.
هوش مصنوعی: دیگر بنده به جز اشعاری نو و تازه نمیخواند. دو چشمانم همچون آب روان، تمام صفحات فرهنگ و ادب را شستوشو داد.
هوش مصنوعی: اشک من که از چشمانم میریزد، در لحظهای که به درد و رنج خود فکر میکنم، به من میگوید ای خوشصدا، هرگز نگذار موسیقی و سازت را رها کنی.
هوش مصنوعی: دل من بسیار شکننده است و اگر بخواهی بیشتر آن را بشکنی، این کار را سختتر نکن و شعلههای مشکل را بر تار موی تیرهام نزن.
هوش مصنوعی: شب گذشته، اشکهای دلسوز من به خاطر یاد تو به آسمان پرواز کرد و مرغ شب را که در پی گشت و گذار بود، سوزاند.
هوش مصنوعی: من با دل سرد و بیاحساس تو نمیتوانم کاری کنم، حتی اگر بخواهم با ناله و آههای پر از غم، دل سنگت را بشکافم.
هوش مصنوعی: اگر با من آشتی کنی، جانم را برایت میفروشم، اما تو برای خریدن جان کسی، به قیمت جنگ دست میزنی.
هوش مصنوعی: عاشقان برای رسیدن به تو آنقدر مشتاقند که حتی اگر پاهایشان را از دست بدهند، هیچ اهمیتی نمیدهند و دیگر در مورد مسافتی که باید طی کنند، نگرانی نخواهند داشت.
هوش مصنوعی: پسر خوشتیپ، نگاهت تنگ و محدود است و من در تعجب هستم که این همه دسیسه و فریب را کجا میبری.
هوش مصنوعی: قصه خسرو در همه جا پخش شده است، اما عشق، دل پر از راز و غم را به دشت و بیابان برده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.