مه غلام تست با رویی که هست
مشک خاک تست با بویی که هست
دست بست آیینه پیشت ایستاد
روی دیگر یافت با رویی که هست
خوی ناسازت نخواهد شد دگر
هم نخواهد ساخت با خویی که هست
تیغ برکش کز پی فرمان تست
جان و دل را پشت و پهلویی که هست
آب خورد آورد غمها سوی ما
آب چشمم را به هر سویی که هست
ای طبیب، از من برو کاین درد عشق
به نخواهد شد به دارویی که هست
چند مستوری کنی کز بهر تو
شهره شد خسرو به هر کویی که هست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذابیت معشوق میپردازد و احساسات عمیق عاشق را در مقابل او بیان میکند. شاعر میگوید که معشوق با وجود تمام ویژگیهایش، همچنان حسی از جدایی و درد در دل عاشق ایجاد میکند. با اشاره به اینکه هیچ دارویی نمیتواند عشق را درمان کند، شاعر از عشق ناکام و غمهای ناشی از آن صحبت میکند. در نهایت، به این نکته میرسد که با وجود تلاشها برای پنهان کردن احساسات، عشق و شهرت معشوق در همه جا پراکنده است.
هوش مصنوعی: ماه، بنده و غلام توست با چهرهای که داری. عطری که تو از آن برخورداری، به مانند بوی خاک است.
هوش مصنوعی: آیینهای که در دستان توست، نشان میدهد که چهرهی تو چگونه است و از آنجایی که رو به روی آن ایستادهای، تصویری از خود را میبینی.
هوش مصنوعی: با خوی و رفتاری که داری، دیگر نمیتوانی تغییر کنی و اخلاق ناپسندت هم بهبود نخواهد یافت.
هوش مصنوعی: تیغ را بکش، چرا که این کار بر اساس دستوری است که به تو داده شده است. جان و دل انسان، همچون محافظی از او، در پشت و پهلو قرار دارند.
هوش مصنوعی: آب به سمت ما غمها را میآورد، و اشکهای من در هر طرف که بروی، جاری میشود.
هوش مصنوعی: ای پزشک، از نزد من دور شو؛ زیرا این درد عشق درمانی ندارد که تو بتوانی ارائه کنی.
هوش مصنوعی: چند بار میخواهی خود را پنهان کنی در حالی که به خاطر تو، خسرو در هر خیابانی معروف شده است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.