دوش لعل تو مرا تا به سحر مهمان داشت
مرده هجر ز بوی تو همه شب جان داشت
روی تو دیدم و شد درد فراموش مرا
سینه کز ناوک هجرت به جگر پیکان داشت
دل من، گر چه به بیداد شد از زلف تو تنگ
ملک او شد که ز سلطان رخت فرمان داشت
باز با زلف تو بدخو شد و اینک پس ازین
دل دیوانه به زنجیر نگه نتوان داشت
سوزش سینه من دید و کنارم نگرفت
که هنوز این تن بد روز تب هجران داشت
ای که گویی تو که در پیش صنم سجده چه شد
این بدان گوی که آن دم خبر از ایمان داشت
جان که از کوی تو بگریخت شبش خوش بادا
جای او یار نگهداشت که جای آن داشت
نظری کردم و دزدیده مرا جان بخشید
کز رقیبان خنک دزدی من پنهان داشت
خسرو امشب شرف بندگی جانان یافت
مگس امروز سر مایده سلطان داشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف تجربه و احساسات عاشقانه پرداخته و به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره میکند. شاعر از شبهایی گفتگو میکند که تحت تأثیر حضور معشوق قرار داشته و دلتنگی و درد جدایی را به تصویر میکشد. او بیان میکند که دیدن چهره معشوق باعث فراموشی دردها شده و دلش به خاطر زلف معشوق گرفتار شده است. احساساتی چون عشق، دلتنگی و وفاداری در این شعر به خوبی نمایان است. شاعر همچنین به قدرت عشق و تأثیر آن بر جان و دل اشاره میکند و میگوید که تلاشهایش برای جدایی ناکام مانده است. در نهایت، شاعر از لحظهای که جانش دزدیده شده، لذت میبرد و نشان میدهد که عشق واقعی در دلش جای دارد.
هوش مصنوعی: دیشب زیبایی تو مرا تا صبح مشغول خود کرد و یاد تو، حتی در زمان جدایی، به من زندگی میبخشید.
هوش مصنوعی: من زیبایی تو را دیدم و حس دردهای گذشتهام را فراموش کردم، قلبی که به خاطر تیر هجران، زخم عمیقی دارد.
هوش مصنوعی: دل من، اگرچه از زلف تو در رنج و عذاب است، اما ملک و سرزمین دل من به خاطر زیباییها و سلطنت تو، تحت فرمان و کنترل تو قرار دارد.
هوش مصنوعی: دوباره موهای تو باعث شده است که حال و هوای بدی پیدا کنم و اکنون دیگر نمیتوانم این دل دیوانه را به زنجیر نگهدارم.
هوش مصنوعی: سینهام از درد عذاب میکشید و او هیچ وقت به سوی من نیامد، در حالی که هنوز این بدن در تب و تپش غم جدایی به سر میبرد.
هوش مصنوعی: ای کسی که میگویی در برابر معشوق چه بر تو گذشته است، به او بگوی که در آن لحظه، خبر از ایمان و معرفت در دلش بوده است.
هوش مصنوعی: اگر جان من از کوی تو دور شود، شبش ارامش داشته باشد. اما یار و محبوبی که جای او را نگهداشته، لایق این جایگاه است.
هوش مصنوعی: یک نگاه به من کرد و با آن نگاه، جانم را نجات داد. خوشبختانه از رقیبانم، دزدی که من را در پنهان نگه داشته، محفوظ مانده است.
هوش مصنوعی: امشب خسرو به جایی رسید که بتواند در خدمت محبوبش باشد، در حالی که مگس امروز به بخشی از سفرهی سلطان نزدیک شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن نکو روی که روی ازنظرم پنهان داشت
ازوی این عشق که پیداست نهان نتوان داشت
رفت و از چشم مرا راوق خون افشان کرد
آنکه بر برگ سمن سنبل مشک افشان داشت
جان بدادیم بپیش در آن یار که او
[...]
شبکه طاووس مرا شوق تو بالافشان داشت
یک جهان چشم به هم برزدن مژگان داشت
هرچه جوشید ز موج و کف این قلزم وهم
نفسی بود که در پرده دل توفان داشت
رمز بیرنگی ما فاش شد از شوخی رنگ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.