گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی
زینسان دل من خسته و پالوده نبودی
ور زلف ترا شانه فراهم ننشاندی
یک، دل به سر کوی تو آسوده نبودی
زینگونه نخوردی غم تو خون دل ما
گر غمزه خونخوار تو فرموده نبودی
ور نرگس مست تو خبر داشتی از ما
خون خوردن ما بهر تو بیهوده نبردی
تا چند کشم زین دل خود کار جفاها
ای کاش که این جان غم اندوده نبودی
آسوده دلی داشته ام، ای صنم، آن روز
کاین داغ بتان بر دل گم بوده نبودی
خسرو که به دامان مژه رفت درت را
افسوس که گر دامنش آلوده نبودی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.