گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

بت من، بت پرست را چه زنی؟

مستم از عشق، مست را چه زنی؟

روی خود پوش، چشم را چه کنی

بت شکن، بت پرست را چه زنی؟

آخر از شست دور کن یک تیر

به یکی تیر شست را چه زنی؟

عالمی در رهت نشسته بماند

راه اهل نشست را چه زنی؟

من که بر آستانت پست شدم

لگد قهر، پست را چه زنی؟

چون زبردست را نیاری زد

خود بگو زیر دست را چه زنی؟

تیغ بهر شکست کافر زن

خسرو پر شکست را چه زنی؟