گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

چون می نرسد دست به پایی که تو داری

کم زانکه شوم خاک سرایی که تو داری

بازند جهان را به یکی داو، بنازند

من هر دو ببازم به دغایی که تو داری

زنهار نجویی دلِ آزرده‌ی ما را

ای بادِ صبا، گشت به جایی که تو داری

گر بد نکنی دل، تنِ تو تن نتوان گفت

جانی ست نهان زیرِ قبایی که تو داری

افسوس بُوَد جورِ تو بر هر دل و جانی

من دانم و من، قدرِ جفایی که تو داری

صد خرقه‌ی صوفی به خرابات گرو کرد

آن نرگسِ مخمورِ بلایی که تو داری

رنجه مشو ای زاهدِ نیک، از پی من، زآنک

دل باز نیاید به دعایی که تو داری

خسرو به زبان توبه و در دل می و شاهد

احسنت از این صدق و صفایی که تو داری

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode