چون می نرسد دست به پایی که تو داری
کم زانکه شوم خاک سرایی که تو داری
بازند جهان را به یکی داو، بنازند
من هر دو ببازم به دغایی که تو داری
زنهار نجویی دلِ آزردهی ما را
ای بادِ صبا، گشت به جایی که تو داری
گر بد نکنی دل، تنِ تو تن نتوان گفت
جانی ست نهان زیرِ قبایی که تو داری
افسوس بُوَد جورِ تو بر هر دل و جانی
من دانم و من، قدرِ جفایی که تو داری
صد خرقهی صوفی به خرابات گرو کرد
آن نرگسِ مخمورِ بلایی که تو داری
رنجه مشو ای زاهدِ نیک، از پی من، زآنک
دل باز نیاید به دعایی که تو داری
خسرو به زبان توبه و در دل می و شاهد
احسنت از این صدق و صفایی که تو داری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به عشق و احساسات عمیق انسانی اشاره میکند. شاعر به زیبایی و جذابیت معشوق خود که در اختیار دارد، اشاره میکند و میگوید که حتی اگر دنیا به دو قسمت تقسیم شود، او همواره بازنده است. او از باد صبا میخواهد که دل آزردهاش را به معشوق برساند و میفهمد که هرچه که در وجود معشوق است، برای او ارزشمند و گرانبهاست. شاعر حتی به زاهدان و صوفیان اشاره میکند و بیان میکند که خود را در دنیای عشق و می و شاهد میبیند، و از صفا و صداقت معشوقش قدردانی میکند. کل شعر به نوعی ابراز عشق و تحسین از محبوب است که سرشار از عواطف و احساسات عاشقانه است.
هوش مصنوعی: وقتی به پای تو نمیرسم، کمتر از این نیست که من از خاک خانهای که تو داری، بشوم.
هوش مصنوعی: جهان را به یک قمار مقایسه کردهاند، من هم که در این بازی هستم، اگر به تو ببازم، انگار که در این بازی همه چیز را از دست دادهام.
هوش مصنوعی: ای باد صبا، مبادا که دل آزرده ما را جستجو کنی، چون به جایی رسیدهای که در آن هستی.
هوش مصنوعی: اگر بدی نکنید، نمیتوان گفت که جسم شما تنها یک تن است؛ بلکه جانِ پنهانی در زیر آن پوشش که شما دارید، وجود دارد.
هوش مصنوعی: ای کاش که ظلم و ستم تو بر هر دل و جان، مرا نرنجاند و من میدانم که چقدر سختی و بیمهری تو برایم سنگین است.
هوش مصنوعی: صد لباس صوفیانه و روحانی در عوض آن نرگس مست و معجزهآسا که تو از آن برخورداری، قرار داده شده است.
هوش مصنوعی: ای زاهد نیکخواه، خود را به زحمت نینداز و به دنبال من نرو، چون دل من به دعای تو که داری، گشوده نخواهد شد.
هوش مصنوعی: خسرو با زبان از توبه صحبت میکند، اما در درونش به می و زیبایی میاندیشد. او به صداقت و صفای وجود تو آفرین میگوید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر دیده گذارم کف پایی که تو داری
مالم به رخ زرد، حنایی که تو داری
با آنکه شبم روز شد از آینه صبح
در خواب ندیده ست صفایی که تو داری
ای ناله، خوشا بخت رسایی که تو داری
ما را نبود راه به جایی که تو داری
خواهی شدن ای دل، می صافی به خرابات
با دردکشان، صدق و صفایی که تو داری
از کعبه چه حاصل ادب ناصیه سا را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.