گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

مهر تو در دل من مانند جان نشسته

همچون منت به هر سو صد ناتوان نشسته

من با دو چشم گریان پیوسته در فراقت

تو شادمان و خرم با دیگران نشسته

گر خون چکد ز دیده زین غصه جای آنست

تا کی توانت دیدن با این و آن نشسته

یک شب به کلبه ما گر بگذری ببینی

گرد فراق و محنت بر خان و مان نشسته

بخرام سوی گلشن، تا هر طرف ببینی

بلبل ز شوق رویت ناله کنان نشسته

آیا بود که بینم روزی به کام خویشت

از دشمنان بریده با دوستان نشسته

از گرد ره، نگارا، عمری ست تا که خسرو

از بهر پای بوست بر آستان نشسته

 
 
 

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه

شاه نعمت‌الله ولی

عمریست تا دل من با بیدلان نشسته

خوش گوشه ای گرفته در کنج جان نشسته

رندی حیات جاوید یابد که از سر ذوق

مستانه در خرابات خوش با مغان نشسته

سلطان عشق بنشست برتخت دل چو شاهی

[...]