ای در دل من چو جان نشسته
در سینه درون نهان نشسته
بالات که راست کرده تیری ست
تیری ست به مغز جان نشسته
من رفتن جان چگونه خواهم
تو شوخ چو در میان نشسته
جان بر لبم آمد و نرفته
تا نام تو بر زبان نشسته
من غرقه و دست و پا زنان، وای
می خند تو بر کران نشسته
ای خاک، به زاریم مکن دور
گردی ست بر آستان نشسته
عشاق کشی چو بر در تست
خسرو به امید آن نشسته
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر شاعر از عشق و وجود محبوب در دل و جان خود سخن میگوید. او محبوب را در درون خود به مانند جان میبیند که در سینهاش پنهان شده است. شاعر احساس میکند که حتی در سختی و بیقراری، محبوبش همچنان در دلش حضور دارد و باعث شادی و خندهاش میشود. او نگران دوری محبوب از خود است و در پایان به جدایی و عشقکشی اشاره میکند که در درگاه محبوب انتظار میکشد. به طور کلی، این شعر بیانگر شدت عشق و وابستگی عمیق شاعر به معشوقش است.
هوش مصنوعی: ای تو که در دل من مانند جانم نشستهای و در دل پنهان شدهای.
هوش مصنوعی: در بالای تو چیزی مانند تیر است که به عمق جان نفوذ کرده است.
هوش مصنوعی: من چطور میتوانم بدون تو از اینجا بروم، زمانی که تو با آن همه شوخی و لطافت در کنارم نشستهای؟
هوش مصنوعی: جانم به لبم رسیده، اما هنوز نام تو را بر زبان نیاوردهام.
هوش مصنوعی: من در عمق مشکلات غرق شدهام و در حال تلاش برای نجات خود هستم، در حالی که تو با خنده و آرامش بر کناری نشستهای.
هوش مصنوعی: ای خاک، مرا در زاری و غم خود غرق نکن، زیرا که یک گرد و غبار بر درگاه نشسته است.
هوش مصنوعی: عشاقی که به خاطر تو جان میدهند، مانند نخسه به امید رسیدن به عشق تو در درگاهت نشستهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.