گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو
بهر چه نازی کند زلف تو بر ساق تو
تو که به غلتاق تنگ چست در آمد تنت
پرده دل را درید رشک بغلتاق تو
بو که بیاید ز تو شستن نعل سمند
پای بزرگان گرفت گریه عشاق تو
گریه کنم تا مگر ز ابرو اشارت کنی
لیک ز باران من غم نخورد طاق تو
پیش تو مردن مرا چون نگذارد رقیب
بهر چه باری زید خسرو مشتاق تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و زیبایی محبوب خود اشاره میکند و از احساسات عمیق و دردهای ناشی از عشق سخن میگوید. او بیان میکند که عشقش به محبوب باعث شده تا دلش در معرض بلا و رنج باشد. زلف محبوبش همچون کمند دل عاشقان را در مینوردد. همچنین، شاعر از زیبایی و جذابیت محبوب سخن میگوید و این که غم و اشتیاق او به محبوب چقدر عمیق است. در نهایت، عشق او به محبوب همچون بارانی مستمر، بر دل او تأثیر میگذارد و او را در حسرت و انتظار نگه میدارد.
هوش مصنوعی: اگر دام بلا بر دل عاشقان تو نیست، پس برای چه ناز زلف تو بر پای تو میکند؟
هوش مصنوعی: تو که با چرخش و نرمی در میان آغوش تنگی وارد شدهای، بدنات پردهی دل را پاره کرده و باعث حسادت دیگران به زیباییات شدهای.
هوش مصنوعی: زمانی که بوی تو به مشام میرسد، درد و اندوه عاشقان تو را در بر میگیرد، گویی که بزرگان نیز در برابر عظمت و زیبایی تو خضعتی را احساس میکنند.
هوش مصنوعی: گریه میکنم شاید تو با ابرو اشارهای کنی، اما باران غم من، طاق تو را نشکند.
هوش مصنوعی: اگر رقیبی مانع از این شود که در حضورت بمیرم، پس چه نیازی به زنده ماندن برای چه کار دیگری دارم، ای خسرو که منتظر توام؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.