در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیستن
تا غمش در سینه باشد، شاد نتوان زیستن
دشمنی چون عشق در بنیاد دل افشرده پای
بر امید صبر بی بنیاد نتوان زیستن
قوت جان من تویی، چند از صبا بویی و بس
آخر این کس مردن است، از باد نتوان زیستن
دل مرا شاهد پرست و ناز آن بدخو بلا
با چنین دل از بلا آزاد نتوان زیستن
من به جان مرغ اسیر و خلق گوید صبر کن
ایمن اندر رشته صیاد نتوان زیستن
هر کجا گفتار شیرین رخنه در جان افگند
حاضر مردن کم از فرهاد نتوان زیستن
گر چه من سختی کشم، آخر جفا را هم حد است
هم تو دانی کاندرین بیداد نتوان زیستن
روزگار من پریشان شد ز یاد زلف تو
در چنین ویرانه آباد نتوان زیستن
جور کش، خسرو، مزن دم از جفای دوستان
روز و شب با ناله و فریاد نتوان زیستن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره دشواریها و رنجهای عشق و جدایی صحبت میکند. شاعر بیان میکند که نمیتوان بدون تحمل سختیها و غمها زندگی کرد. او به احساسات عمیق و درگیریهای درونی خود اشاره میکند و میگوید که عشق و دشمنی در دل انسانها وجود دارد. همچنین، او از ناتوانی در زندگی به خاطر یاد محبوب و فراق صحبت میکند و تأکید میکند که زندگی در چنین شرایطی غیرممکن است. در نهایت، شاعر بر سختیهایی که در اثر جفا و بیوفایی دوستان به وجود آمدهاست، تأکید میکند و نشان میدهد که روزگارش به شدت پریشان شده است.
هوش مصنوعی: در مسیر عشق نمیتوان از سختیها رها بود، زیرا تا زمانی که غم عشق در دل وجود دارد، نمیتوان به خوشی زندگی کرد.
هوش مصنوعی: دشمنی که در عمق دل نفوذ کرده، نمیتواند به سادگی امید و صبر را تحمل کند و در چنین شرایطی زندگی کردن ممکن نیست.
هوش مصنوعی: تو قوت جان من هستی و به بوی نسیم میارزیدهای، اما در نهایت همه ما باید بمیریم و نمیتوان از بادی که میگذرد زندگی کرد.
هوش مصنوعی: دل من به عشق و زیبایی کسی اسیر است و با وجود آن بدخلق، نمیتوانم از درد و رنجش رهایی یابم و به زندگی ادامه دهم.
هوش مصنوعی: من به شدت در درد و رنج هستم و با این حال مردم به من میگویند صبر کن؛ اما در چنین شرایطی نمیتوانم مانند مرغی که در دام صیاد گیر کرده، ادامه حیات دهم.
هوش مصنوعی: هر جا که حرفهای شیرین و دلنشین بر دل انسان اثر بگذارد، اگر برای شنیدن آن حرفها آماده نباشیم، زندگی کردن در آن فضا به اندازه گذشتن از سختیها و جانفشانیها دشوار است.
هوش مصنوعی: اگرچه من درد و رنج زیادی میکشم، اما ظلم و ستم نیز یک حد و اندازهای دارد و تو هم میدانی که در این وضعیت بیعدالتی نمیتوان زندگی کرد.
هوش مصنوعی: زندگی من به خاطر یاد موی تو به هم ریخته و در این ویرانه که به ظاهر آباد است، نمیتوانم ادامه زندگی دهم.
هوش مصنوعی: ای خسرو، سختیها و ناملایمات را تحمل کن و بیهوده به بدرفتاری دوستان شکایت نکن، چرا که با ناله و فریاد نمیتوان زندگی کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون هجوم آرد محبت، شاد نتوان زیستن
در کمند آرزو آزاد نتوان زیستن
عهد یاری با رقیبان بستی و زین اضطراب
گرچه عهد توست بیبنیاد، نتوان زیستن
نیم بسمل سازدم چون ذوق شکرّخند او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.