شمارهٔ ۱۶۱۵
دل گمگشته به بازار خریدن نتوان
ور دهد لابه، چو تو یار خریدن نتوان
عشوه می ده که خریدار به جانم تا آنک
این متاعی ست که بسیار خریدن نتوان
مردمی کن قدری، چند درشتی و جفا؟
گل خرد هر که بود، خار خریدن نتوان
آه دل نیک نباشد، تو جوانی آخر
جان من، روز و شب آزار خریدن نتوان
بی گناهی تلف سوختگان سهل مگیر
زانک جان است به بازار خریدن نتوان
جان به سودات نهم، لیک بدین نقد حقیر
ناز آن نرگس بیمار خریدن نتوان
ما هلاک و تو به درویش نبینی، چه کنم؟
دولت و بخت به بازار خریدن نتوان
خسروا، زر به میان آر، چه جای سخن است
بر چون سیم به گفتار خریدن نتوان
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | منبع اولیه: ویکیدرج | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...