میسر ار شود از چون تو نخل برخوردن
ز شاخ عمر توان میوه های تر خوردن
من از لب تو خورم خون، تو از دل و جگرم
چه دوستی بود این خون یکدگر خوردن!
چو مفلسان هوسناک با تو چند از دور
به وهم خویش در اندیشه گل شکر خوردن!
گر این گل است، خود انداز خاک در دهنم
که تو به خوردن می، من به خاک در خوردن
غمت که لقمه جان است، کی تواند خورد
شکم پرست که نشناسد او مگر خوردن؟
چنین که سرزده در کوی دوست رفتن ماست
نه آتشیم بخواهیم تا به سر خوردن
به غمزه توکشان می برد دلم، ورنه
کسی به خود نرود دشنه بر جگر خوردن
به جان پذیر نه از دیده زخم او، خسرو
که عاشقی نبود زخم بر سپر خوردن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به موضوع عشق و دردهای ناشی از آن میپردازد. او به تصویر کشیدن رابطهای عمیق و پیچیده میپردازد که در آن عملاً زندگی و مرگ به هم گره خوردهاند. شاعر احساس میکند که عشقش به محبوب، شبیه به خوردن خون یکدیگر است و این دوستی میتواند به جای خوشحالی، دردناک باشد. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که عشق واقعی، فراتر از لذتهای دنیوی است و نیاز به درک عمیقتری دارد. شاعر از آسیبهای ناشی از عشق و آرزوهایی هم میگوید که میتوانند به انسان آسیب بزنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.