کم زان که جان به کوی تو دانیم سوختن
گر جمله وام را نتوانیم توختن
گر تو نظاره آیی و یا پرسش کنی
ما را کدام چاره به از جامه دوختن؟
در پرده پوشی ام چه کنی کوشش، ای رقیب
جهل است چاک دامن دیوانه دوختن
جانا، مده اگر دو جهانت دهند، از آنک
یوسف به من یزید نشاید فروختن
شبهای من سیاه تر است، ار چه نیم شب
از آه من چراغ توان برفروختن
دعوی عشق کرده خسرو بیایدت
چون هندوان در آتش غم زنده سوختن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.