وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم
غارت عشقت رسید، آن همه بگذاشتیم
تخم وفا کاشتیم بر سر راه امید
هیچ بری چون نداد، کاش نمی کاشتیم!
شاهسوارا، ز خط تا بکشیدی سپه
ز آتش دل در هوا صد علم افراشتیم
دی ز لب پر نمک خنده زدی، وز لبت
هر چه جگر رخنه داشت از نمک انباشتیم
دیده خسرو شده ست خانه نقاش چین
بس که درو از خیال نقش تو بنگاشتیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این ابیات شاعر از لحظات خوشی که با عشق داشته صحبت میکند و به فقدان آن عشق اشاره میکند. او به یادآوری امید و وفاداریهایی میپردازد که در راه عشق کاشته، اما در نهایت از عدم پاسخگویی و بیوفایی طرف مقابل ناراحت است. شاعر به تصویرسازیهایی که از عشق و زیبایی معشوق در ذهنش ایجاد شده، اشاره میکند و میگوید چقدر احساساتش تحت تأثیر آن عشق بوده است.
هوش مصنوعی: زمانی که سرشار از شادی و خوشدلی بودیم، عشق تو به سراغمان آمد و همه آن خوشیها را فراموش کردیم.
هوش مصنوعی: ما در مسیر امید، بذر وفا را کاشتیم، اما چون نتیجهای نگرفتیم، ای کاش اصلاً آن را نمیکاشتیم!
هوش مصنوعی: ای سواران بزرگ، از زمانی که شمشیر را به دست گرفتید و سپاه خود را راه انداختید، دلهای مشتاق ما به آتش درآمد و صد پرچم را به اهتزاز درآوردیم.
هوش مصنوعی: دیروز از لبهای پُر نمکت خندهای زدی و از لبهای تو هر چه دل را آزرده کرده بود، از نمکت انباشته شدیم.
هوش مصنوعی: چشم خسرو مانند خانهای شده که نقاشیهای زیبای چینی در آن قرار دارد، زیرا هر چه در آن دیدهایم فقط تصویر تو بوده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.