گذشت آن که من صبر و دین داشتم
تو گویی، نه آن و نه این داشتم
همی رفت و پابوس زهره نبود
هم از دور رو بر زمین داشتم
بدیدم در آن پایه زندگی
که من مردن خود یقین داشتم
رقیبش ز ننگم نگشت، ار نه من
سر و تیغ در آستین داشتم
به یادش ز خورشید می سوختم
همین سایه ای همنشین داشتم
مسوز از گمان صبوریم، ازآنک
نماند آن که من پیش ازین داشتم
فتادم به چاه زنخ، گر چه من
چو خسرو دلی دوربین داشتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از تجربههای عاطفی و چالشهای درونی خود صحبت میکند. او به معنای از دستدادن صبر و دین اشاره میکند و احساس میکند که دیگر نه صبر دارد و نه ایمان. شاعر به یاد عشق و دردهای گذشتهاش میافتد و این احساسات او را میسوزاند. او به تهدیدهای رقیبش اشاره میکند و از زشتیهایی که به خاطر عشقش متحمل شده، سخن میگوید. در نهایت، او خود را در وضعیت ناامیدی و غم توصیف میکند و به عمق احساساتش نسبت به معشوق اشاره میکند.
هوش مصنوعی: زمانی که من صبر و ایمان داشتم، تو انگار نه صبر داشتی و نه ایمان.
هوش مصنوعی: او در حال رفتن بود و به زهره (که ممکن است به معنای یک فرد محبوب یا ستاره باشد) احترام میگذاشت، اما از دور فقط میتوانستم چهرهاش را روی زمین ببینم.
هوش مصنوعی: در آن مرحله از زندگی، به مرگ خود به طور کامل مطمئن بودم.
هوش مصنوعی: رقیب من به خاطر شرم و حیا، به من نزدیک نشد، وگرنه من هم آماده باشم و سلاحی در دست دارم.
هوش مصنوعی: به خاطر یاد او مانند خورشید دچار سوختگی بودم و تنها همین سایهاش را در کنار داشتم.
هوش مصنوعی: از خیال اینکه صبرم را بسوزانی، دور باش! چرا که دیگر هیچ چیزی از آنچه قبلاً داشتم بر جا نمانده است.
هوش مصنوعی: من به دام عشق گرفتار شدم، هرچند که مانند خسرو، دلی تیزبین و با درک داشتم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.