غم کشی چند یار خویش کنم
گریه بر روزگار خویش کنم
با دل خویش درد خود گویم
مویه بر سو کوار خویش کنم
می رود چون ز خون دل رقمی
بر درت یادگار خویش کنم
مرغ دامیم کو رخت که دمی
ناله در نوبهار خویش کنم؟
دل نی و جان نی، پیش تو چه کنم؟
که تو را شرمسار خویش کنم
چون به جز غم کسی نه محرم ماست
غم خود غمگسار خویش کنم
یار باید به وقت خوردن غم
خسرو خسته یار خویش کنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان احساسات خود پرداخته و از غم و اندوهی که دارد، سخن میگوید. او تصمیم دارد با دوستانش درد و غم خود را درمیان بگذارد و بر روزگار سخت خود گریه کند. شاعر احساس تنهایی و غم همیشگی را بیان کرده و از بیکسیاش در این دنیا میگوید. او میخواهد یادگارهایی از دردهایش در دل یار باقی بگذارد و در این راه، به یاد یار عزیزش ناله کند. در نهایت، او اشاره میکند که تنها غم و اندوه او را درک میکند و به همین دلیل به یاری و همدردی یک یار نیاز دارد تا بتواند با غمهایش رو به رو شود.
هوش مصنوعی: چرا بارها بر یارانم غم بیفزایم، در حالی که خودم با گریه بر سر روزگارم درگیر هستم؟
هوش مصنوعی: با دل خود از دردهایم سخن میگویم و برای یاری خود به زاری میپردازم.
هوش مصنوعی: میروم و از دل پر درد خود نشانی بر در تو باقی میگذارم.
هوش مصنوعی: پرندهای در قفس هستم، که آرزو دارم لحظهای در بهار زندگیام نالهای سر دهم.
هوش مصنوعی: من نه دل دارم و نه جان، حالا برای تو چه کار کنم؟ که بخواهم تو را از خودم شرمنده کنم.
هوش مصنوعی: وقتی هیچکس به جز غم به دل من نزدیک نیست، خودم باید غم خود را تسلی دهم.
هوش مصنوعی: دوست باید در زمان غم و ناراحتی به یاری خستهام بیاید و مرا دلداری دهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.