همه شب از تو به دیوار خانه غم گویم
فسانه گویم و با چشم پر زنم گویم
چو غنچه گشت دلم خون و قصه تو ز رشک
دلم نخواست که با باد صبحدم گویم
تو خود یقینست که خوش گردی از غمم، لیکن
کجاست دولت آنم که با تو غم گویم؟
خوش آن شبی که تو در خواب ناز باشی و من
نیاز خویش بدان زلف خم به خم گویم
سکون دل را گویم «فلان از آن من است »
چنان اگر چه نباشد، دروغ هم گویم
تو آن که می دهیم پند، بگذر از سر من
همان بس است که من درد خویش کم گویم
حدث جان دژم پرسدم همه کس و من
همه حکایت آن نرگس دژم گویم
مخوان به قبله ام، ای پارسا، روا داری
که تو هوالله گویی و من صنم گویم
مرنج از شغب بی تکلف خسرو
سرود نیست که او را به زیر و بم گویم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.