امشب من آن نیم که فغان را فرو برم
طوفان کنم ز دیده، جهان را فرو برم
شمعی به سینه و نتوانم برون دهم
جان سوخت، چند سوز نهان را فرو برم
بشناختم که لذت شمشیر و تیر چیست؟
هر دم ز بس که آه و فغان را فرو برم
خونابه می خورم ز دل آن دولت از کجا؟
کز لعل یار شربت جان را فرو برم
حسرت فرو برم، چو به سینه گره شود
آشام خون دل کنم، آن را فرو برم
نی سنگ ماند و نی دل سنگین در این خراب
تا طعنه های پیر و جوان را فرو برم
وه گر نمودی، ای اجل، آخر به پای زود
تا من ز خویش نام و نشان را فرو برم
روزی به روی ترشی از ابروی تو نرفت
تا کی ز دور آب دهان را فرو برم؟
من خسروم، شکر شکن، اما به ذکر دوست
خواهم ز ذوق کام و زبان را فرو برم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.