چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریزم
گه در فسون نشینم، گه در دعای گریزم
بوی کشنده او خود همره صبا شد
خلق از سموم وادی، من از صبا گریزم
شمشیر بر کشیده عشق و مرا در آن کوی
پای خرد شکسته چون از بلا گریزم
هر جانور که باشد بگریزد از بلایی
من خود بلای خویشم، از خود کجا گریزم؟
خسرو، مگوی در کش پا از طواف کویش
کو نیست آن حریفی کز وی به پا گریزم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر احساسات عمیق خود را در مورد عشق و دوری از معشوق بیان میکند. او میگوید که در تلاش است از آشنایی و عشق رهایی یابد، اما در عین حال نمیتواند از آن فرار کند. بوی معشوق او را به شدت جذب کرده و باعث میشود از دیگران بگریزد. عشق برای او همچون شمشیری برنده است و او با وجود شکستهایی که متحمل شده، باز هم نمیتواند از بلای عشق خودش فرار کند. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که هیچ کسی نمیتواند مانند معشوقش برای او حریفی باشد که بخواهد از او بگریزد.
هوش مصنوعی: وقتی که نتوانم از عشق آن آشنا راحت شوم، گاهی در ج enchantment غرق میشوم و گاهی به دعا و نیایش میپردازم.
هوش مصنوعی: بوی خطرناک او با نسیم صبح همراه شد، مردم از گرمای آتشین وادی رنج میبرند، اما من از نسیم صبح فرار میکنم.
هوش مصنوعی: عشق مانند شمشیری برنده است و من در کوچهای که عقل مرا به زانو درآورده، از بلا و سختی فرار میکنم.
هوش مصنوعی: هر موجودی از مصیبتها فرار میکند، اما من خود بزرگترین مصیبت برای خودم هستم. از خودم چگونه میتوانم فرار کنم؟
هوش مصنوعی: خسرو، به خاطر طواف دور کوی تو، نگو که پایم را از این دور بکش، چون کسی مثل تو نیست که بتوانم از او فرار کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.