جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم
خاک درت به دیده چون توتیا بگیرم
پیش تو روی چون زر مالم به خاک، جانا
وندر دل چو سنگت زین روی جا بگیرم
خورشید اگر بخواند پیشت برات خوبی
در روزنامه او صد جا خطا بگیرم
باریکی میانت تا غایتی ست کز وی
تیغم به دست ناید، از هر کجا بگیرم
باریکی میانت تا غایتی ست کز وی
تیغم به دست ناید، از هر کجا بگیرم
حالم ترا که گوید، پیشت مرا که آرد؟
دست که را ببوسم، پای که را بگیرم؟
ای کاش پر برآید بر بازوی نیازم
تا بر پرم به سویت، راه هوا بگیرم
گه دست کین برآری، گه پا به خون فشاری
پیش آیدم به زاری، گر دست و پا بگیرم
شد بنده تو خسرو، گر باورش نداری
او را که تو بگویی بر خود گوا بگیرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر درباره عشق و ارادت به محبوب است. گوینده آرزو میکند که در کنار معشوقش جا بگیرد و خاک پای او را با چشمانش ببیند. او خود را در مقابل محبوب چون طلا میبیند و دلش پر از احساسات عمیق است. گوینده از زیبایی معشوق و باریکای وجود او سخن میگوید و اشاره میکند که نمیتواند از او جدا شود. او به ناامیدی و دلتنگی خود اشاره میکند و آرزو دارد که در پی رسیدن به محبوبش پرواز کند. در نهایت، او به بندهای از بندگان محبوب تبدیل شده و از او میخواهد که او را بپذیرد.
هوش مصنوعی: ای جانا، روزی که در برابر تو قرار گیرم، خاک درب خانهات را با چشمانم مانند توتیا خواهم گرفت.
هوش مصنوعی: به حضورت میآیم و با تمام وجودم خود را در اختیارت قرار میدهم، اما در دل من احساسی سنگین و غیرقابل تغییر وجود دارد که به خاطر آن، درگیر و دلبستهی تو هستم.
هوش مصنوعی: اگر خورشید به تو توجه کند و خوبیهای تو را در جایی بنویسد، من هنوز هم در صد جا اشتباه میکنم.
هوش مصنوعی: در میانت فضایی وجود دارد که به جایی ختم میشود و وقتی به آن میرسم، دیگر نمیتوانم تیزی شمشیرم را به دست بیاورم، هرگونه که بخواهم از آن بگذرم.
هوش مصنوعی: بین تو و مقصدت فاصلهای هست که هیچگاه نمیتوانم با شمشیرم به آن برسم؛ هرجا که تلاش کنم، نمیتوانم.
هوش مصنوعی: حال من را به تو میگویم که وقتی پیش تو هستم، چه کسی میتواند به من آرامش بدهد؟ نمیدانم باید دست کدام یک از شما را ببوسم و پای کدامتان را بگیرم.
هوش مصنوعی: ای کاش توانایی اوج گرفتن را داشتم تا با کمک آن، به سمت تو پرواز کنم و به آرزوهایم برسم.
هوش مصنوعی: هر وقت که به حالت خشم دست برآوری و گاهی با پا بر خون فشاری، من با زاری و شکایت به سمتت میآیم، اگر تو بخواهی میتوانم دست و پا بزنم.
هوش مصنوعی: من به عشق تو خدمتگزار و بندهات شدم، اگر به این موضوع اعتقادی نداری، میتوانی به خودت بگویی و به خودت گواهی بدهی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.