ای رخت چون ماه و از مه بیش هم
خسته کردی سینه ما، ریش هم
غمزه تو بر صف خوبان زند
گر نرنجی بر دل درویش هم
تیره کردی عیش ما و روز دل
روزگار عقل دور اندیش هم
گر نوازش نیست کشتن، گفتمت
کاهلی کردی در آن فرویش هم
کشتم از دست جفایت خویش را
بر تو آسان کردم و بر خویش هم
می رود صبر من آواره ز من
پس نمی بیند ز بینم و پیش هم
ما و زنار مغانه کز بتان
وین نماز، استغفرالله، کیش هم
گر چه بر جانم قیامتها از اوست
تا قیامت عمر بادش بیش هم
هر زمان گویی که نوش من خوش است
گر ز خسرو پرسی، ای جان، نیش هم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یا نه، بال و پر بسوز و خویش هم
تا تو باشی از همه در پیش هم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.