گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

سبزه ها نو می دمد بیرون رویم

مست در صحرای میناگون رویم

دوستان مستند و باران می چکد

همچنان خیزان فرا بیرون رویم

مطرب و می گر چه موجود است، لیکن

خوبرویی نیست، آخر چون رویم

ای صبا، آن سرو بالا را بخوان

تا برون با آن رخ گلگون رویم

چند یاد سرو، باری چندگاه

همره آن قامت موزون رویم

روی خوبان داروی بیهوشی است

چون زییم، ار با چنین افیون رویم

جعد او گیریم و بر خسرو بریم

سلسله در دست بر مجنون رویم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode