حال خود باز بر آیین دگر می بینم
باز کار دل خود زیر و زبر می بینم
مبرید از پی من رنج که من روز به روز
روزگار دل شوریده بتر می بینم
آن پسر نازکنان می رود اندر ره من
دلی افتاده در آن راهگذر می بینم
که تواند که مرا باز رهاند امروز؟
کیست آن فتنه که در پیش نظر می بینم؟
جان به تاباک برون می رود و می آید
خلق دانند که من عارض تر می بینم
هم به اقبال غمش جان به غمش خواهم داد
راه یک خنده از آن تنگ شکر می بینم
این نیم تشنه دیرینه فروپوش آن روی
شربتم سیر بده، زانکه خطر می بینم
آخر آن پای تو جایی به زمین می آید
من بر این دوش چرا منت سر می بینم؟
پیش آن زلف پریشان تو آید روزی
آنچه من زو همه شب تا به سحر می بینم
بیم خسرو ز فراق تو به رسوایی بود
آخرالامر همانست چو در می بینم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف احساسات و نگرانیهای دل خود میپردازد. او از تغییر حال و دل شوری که دارد، سخن میگوید و از رنجهایی که به خاطر عشقش متحمل میشود، سخن میکُند. شاعر به منظر یک پسر نازکلاً اشاره میکند که در مسیر او قرار دارد و از دلی که به عشق او افتاده است، صحبت میکند. او همچنین در مورد احساسات متضاد خود، مانند عشق و غم، و جستجوی راهی برای ملاقات با معشوقش، ابراز نگرانی میکند. در نهایت، شاعر احساس میکند که سرنوشتش به عشق و فراق ختم میشود و این را به عنوان بخشی از تقدیر خود میپذیرد.
هوش مصنوعی: حس و حال خود را در روشی تازه مشاهده میکنم و بار دیگر احساسات درونم را به شکل درهم و برهمی مییابم.
هوش مصنوعی: از تو دعوت نمیکنم که برای آرامش من تلاش کنی، چون من هر روز اوضاع و احوال دل بیقرارم را بدتر از قبل میبینم.
هوش مصنوعی: پسر زیبایی که با ناز و افه میرود، در مسیر من حرکت میکند و قلبم در آن راه به او افتاده است.
هوش مصنوعی: کیست که بتواند امروز مرا نجات دهد؟ چه کسی آن آشوبی است که در جلوی چشمانم میبینم؟
هوش مصنوعی: روح من مانند دود در فضای بیرون حرکت میکند و مردم میدانند که من حالتی متفاوت دارم.
هوش مصنوعی: من به خاطر شادی او حتی جانم را فدای غمهایش میکنم، چرا که از دل تنگ و شیرین او، تنها یک خنده را میبینم.
هوش مصنوعی: میگوید این نیمه تشنهی قدیمی، چهرهات را بپوشان و مرا سیراب کن؛ چرا که احساس خطر میکنم.
هوش مصنوعی: در نهایت، پای تو به زمین میرسد و من نمیدانم چرا باید به خاطر این موضوع، خود را تحت فشار قرار دهم.
هوش مصنوعی: زمانی خواهد رسید که همه آنچه من در طول شب تا سحر درباره زلفهای آشفته تو میبینم، پیش تو خواهد آمد.
هوش مصنوعی: خسرو به خاطر جدایی از تو دچار دردسر و رسوایی شده بود و در پایان میبینم که همان وضعیت همچنان ادامه دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شرح جوری که من از دور قمر میبینم
با که گویم که جهان زیر و زبر میبینم
هر کجا مینگرم ناله و غم میبینم
هر که را مینگرم دیدهٔ تر میبینم
هر کجا بدگهری بود کنون همچو نگین
[...]
ظلمت شام غم از نور سحر می بینم
روز خود را زشب خویش بتر می بینم
این چه غوغاست که در ملک بشر میبینم
عالمی را همه پرخوفوخطر میبینم
همه را کینهبهدل، فتنهبهسر میبینم
این چه شور است که در دور قمر میبینم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.