من کشته روی یار خویشم
در مانده روزگار خویشم
زین غم که به کس نمی توان گفت
شبهاست که غمگسار خویشم
در خون خود ار نباشمت یار
پس یار تویی که یار خویشم
ساقی، بده آن قدح مرا، زانک
من سوخته خمار خویشم
یاران چو قرار و صبر جویند
از من نه که برقرار خویشم
ای ناصح من که می دهی پند
می گوی که من به کار خویشم
گویند که، خسروا، چه نالی؟
من فاخته بهار خویشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق عاشقانه و ناامیدی شاعر است. او به عشقش اشاره میکند و از غم و اندوهی که در دل دارد سخن میگوید. شاعر در میانهی درد و رنج، به یار خود اشاره میکند و از او میخواهد که به او کمک کند تا آرامشی بیابد. او از ناصح میخواهد که به او بگوید چگونه میتواند با این احساسات مبارزه کند. در نهایت، خود را به عنوان فاختهای در بهار معرفی میکند که در میان غم و اندوه عاشقانهاش، همچنان در جستجوی زیبا و دلنشین است.
هوش مصنوعی: من برای عشق و زیبایی محبوبم به شدت تحت تاثیر هستم و در این حال، در گذران عمرم به شدت در رنج و درگیر مشکلات هستم.
هوش مصنوعی: از آن غم که هیچکس نمیتواند از آن بگوید، شبها تنها شنوندهی غمهایم هستم.
هوش مصنوعی: اگر من در شرایط سخت و تلخی به یاری تو نیایم، پس تو کسی هستی که در سختیها و در حوادث برای من یار و همراهی.
هوش مصنوعی: ای ساقی، به من آن جام را بده، زیرا من در آتش عشق سوخته و بیتابم.
هوش مصنوعی: دوستان وقتی آرامش و صبر را از من طلب میکنند، نمیدانند که من خودم در حالتی پایدار و ثابت هستم.
هوش مصنوعی: ای نصیحتکننده! تو که مشاوره میدهی، بهتر است که در مورد کارهای خودم صحبت کنی نه من.
هوش مصنوعی: میگویند، ای صاحبفرمان! چرا شکوه میکنی؟ من پرندهای خوشصدا هستم که بهار را به تصویر میکشم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زین ره که نه برقرار خویشم
دانی نه باختیار خویشم
و اکنون که نه بر فرار خویشم
این هم نه باختیار خویشم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.