گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم

سر تا به قدم جانی، کفر است که تن گویم

آن میم دهان داند از ابروی چون نونش

نی نی که غلط گفتم، من دانم و من گویم

هی هی سخن کفرست آن موی رسن گفتن

ببریده زبان بادم، گر بیش رسن گویم

زلفی که ازو آید بویی چو دم عیسی

بس فکر خطا باشد گر مشک ختن گویم

چشمم که دو صد دریا دارد نه به هر مژگان

این قلزم پر خون را چون نام عدن گویم

پیراهن خود گلها سازند قبا در خون

گر از رخ جانبخشت وصفی به ختن گویم

گفتی ز دهان من، خسرو، تو حدیثی گوی

در وصف دهان تو من خود چه سخن گویم؟

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode