به چشم تر دمی کاندر دل بریانش میدارم
وی اندر خواب و من نزدیک خود مهمانش میدارم
خیال زلف او را رنجه میسازم، بیا، ای جان
که بیرون آید، آنگه چشم بر جولانش میدارم
رخ او بینم و با خویشتن گویم، نمیبینم
عجایب غیرتی کز خویشتن پنهانش میدارم
اگر میرم، فسوسی نیست بر جانم، جز این حسرت
که جان بویش گرفت از بس که اندر جانش میدارم
هنوز از غارت سیمین برآن آخر نمیگردد
دل خسرو که، چندین سال شد، ویرانش میدارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق و عاشقانه فرد اشاره دارد. او در دل خود، عشق و محبت به محبوبش را درگیر کرده و به طور مداوم او را در خواب و خیال خود میبیند. شاعر از درد فراق و حسرتهای خود میگوید و به زیباییهای محبوبش، به ویژه زلف و رخسارش، اشاره میکند. او حس میکند که هر چه زمان میگذرد، دلش بیشتر ویران میشود و عشقش به محبوب همچنان باقی است. در نهایت، این شعر به بیان حسرت و عشق بیپایان شاعر به معشوق پرداخته و نشاندهنده وابستگی عمیق اوست.
هوش مصنوعی: من در چشمان خود اشکی دارم که از دل دردناک او نشأت میگیرد، او در خواب است و من در کنار خود به استقبالش رفتهام و به او اهمیت میدهم.
هوش مصنوعی: من به خاطر تصور زلف او ناآرام میشوم، بیا جانم، تا زمانی که او بیرون بیاید، من چشمم را به تماشای حرکتهایش میدوزم.
هوش مصنوعی: وقتی چهرهاش را میبینم، با خودم میگویم که نمیتوانم شگفتیهای حیرتانگیزی را ببینم که به خاطر خودم از او پنهان کردهام.
هوش مصنوعی: اگر بروم، چیزی بر جانم نیست که مرا ناراحت کند، جز این حسرت که به خاطر عشقش، جانم سرشار از یاد او شده است.
هوش مصنوعی: دل خسرو هنوز به فکر زیبایی سیمین است و با وجود اینکه سالها از این موضوع میگذرد، همچنان از فقدان آن زیبایی رنج میبرد و دلش آرام نمیگیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.