رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر
مبند چشم عنایت نظر فراز مگیر
ز دل گزیده شدم، زلف را بدو مگذار
منم غریب، تو سگ را رسن دراز مگیر
اگر بگیرم زلفت، به سوی خویش مکش
ز دست من بردت شب، طریق باز مگیر
بدزد لب، چو بگیرم به زیر دندانش
نواله ای به دهن آمده ست، باز مگیر
تنم ز هجر دو تا شد، هنوز زخم مزن
مرا که چنگ شکستم برای ساز مگیر
چو من بسوختم از غم مخای چندین لب
چو شمع پیش تو باشد، شکر به گاز مگیر
ببرده ای دل خسرو، مگوی کی بردم؟
عنان ناز بکش، راه احتراز مگیر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.