در گریه خون عاشقی کو خان و مان راتر نهد
عاشق نخوانندش، مگر آنگه که جان راتر نهد
عشقی کز آب و گل بود، مژگان به حیله تر کند
سیلی که از بامی رسد، جز ناودان راتر نهد
مژگان و ابرو را نشاند از مستی اندر خون من
چون ترک را ره دادمی، تیر و کمان راتر نهد
گویند بعد از مردنم، کان مست ن بر خاک من
چندان فشاند جرعه ها کین استخوان راتر نهد
مهمان من شو یکدمی تا پیش تو پر خون دلم
خونابه ها ریزد برون، جان و جهان راتر نهد
هر جا که از تو خوی چکد، من خشک جانی برکشم
مفلس که نقدی نیستش، لابد همان راتر نهد
مشنو که خسرو را زبان در ذکر جانان خشک شد
کان خشک لب جز در سخن گه گه زبان راتر نهد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عاشقی و دردهایی است که عاشق به خاطر عشقش متحمل میشود. شاعر اشاره میکند که عشق حقیقی، عشقی است که جان را فدای معشوق میکند و این عشق از آب و گل جداست. او به تأثیر قوی معشوق بر دل عاشق و احساساتش میپردازد و میگوید که حتی بعد از مرگ هم یاد او در دل او زنده خواهد ماند. شاعر در نهایت به وضع خود اشاره میکند که در غم عشق، دلی پر از خون و نابسامانی دارد و به بیپولی خود که نمیتواند دردی از عشق را تسکین دهد، اعتراف میکند. او میگوید که هیچ چیزی نمیتواند شدت احساسات عاشقانهاش را توصیف کند، زیرا زبانش در بیان این احساسات ناکام است.
هوش مصنوعی: در عشق، اگر محبوب را از دست بدهی و دلت پر از غم و اندوه شود، دیگر نمیتوانی به خانه و زندگی خود فکر کنی. تنها در صورتی میتوانی عاشق واقعی نامیده شوی که جان خود را فدای عشق کنی.
هوش مصنوعی: عشقهایی که از مواد طبیعی ساخته شدهاند، با چشمان زیبا و فریبنده خود میتوانند دل را به درد آورند. اما این سیلابها، که ناگهان از بلندی فرو میریزند، فقط به ناودانها میریزند و به دیگر جاها آسیب نمیرسانند.
هوش مصنوعی: مژگان و ابرو به خاطر مستی من را به حالت غم واندختند؛ همانطور که وقتی تیر و کمان را رها میکنم، ترک (عشق) را هم به حال خود میگذارم.
هوش مصنوعی: میگویند پس از مرگم، مینوشند و تا حدی شراب بر خاک من میریزند که این استخوانها را در بر بگیرد و در خاک دفن کند.
هوش مصنوعی: میگوید: لحظهای مهمان من باش، تا زمانی که در حضورت، درد و رنج دلم از بین برود و آرامش به جان و دلم برگردد.
هوش مصنوعی: هر جا که از تو بویی به مشام برسد، من به عنوان یک انسان بیچیز و بیپول، جانم را در میآورم. بیگمان، همان جا را شکل میزنم و میسازم.
هوش مصنوعی: نشنیدهام که خسرو درباره محبوبش سخنی بگوید که زبانش به خاطر عشق خشکیده باشد؛ زیرا لبهای خشک او تنها در مواقعی خاص به سخن میآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.