دلدار مرا بهره به جز غم نفرستاد
بر درد دل سوخته مرهم نفرستاد
چندین شب غم رفت که مهتاب جمالش
نوری به سوی زاویه غم نفرستاد
عمرم به سر آورد به امید می وصل
شربت که گه مرگ بود هم نفرستاد
ماییم و سر جوش جگر، جام لبالب
کز بزم وفا رطل دمادم نفرستاد
دی نرم تری گفت سخن، تیر عتابش
از سینه گذاشت، ار چه که محکم نفرستاد
لعلش که عطا کرد به شاهان در و یاقوت
در یوزه درویش مسلم نفرستاد
یک خنده نکرد از پی جان داری بیمار
گرینده کسی نیز به ماتم نفرستاد
شادم به جگر سوزی هجرانش که باری
این مایه ز اقبال خودم کم نفرستاد
بویی به صبا ده که شده لنگر خسرو
تا باد برونش از حد عالم نفرستاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و غم عشق و جدایی میگوید. او احساس میکند که محبوبش هیچ چیز جز غم برای او نفرستاده و در دوران سختی و تنهایی، حتی نور و شادی نیز از او دور است. شاعر به مرور زمان و شبهایی پر از غم اشاره میکند، و بیان میکند که به امید وصال محبوبش، عمرش را گذرانده، اما حتی شربتی که برایش زندگیبخش باشد نیز به او نرسیده است. او در نهایت متذکر میشود که با وجود این همه درد و رنج، باز هم از این وضعیت ناامید نیست و میخواهد بویی از محبوبش به او برسد.
هوش مصنوعی: عشق من تنها غم و اندوه برایم آورد و هیچ مرهمی برای دردهای قلب شکستهام نفرستاد.
هوش مصنوعی: چندین شب به خاطر غم گذشت، اما چراغ دل من به خاطر زیبایی او هرگز نوری به سمت نگرانیهایم نفرستاد.
هوش مصنوعی: زندگیام به پایان رسید در انتظار وصالی که مینوشیدم، اما حتی مرگ هم در این مدت به طرفم نیامد.
هوش مصنوعی: ما در حالتی هستیم که شوق و شور در دل داریم و جامی پر از نوشیدنی در دست داریم، اما از میهمانی محبت هیچ لحظهای به ما نرسیده است.
هوش مصنوعی: گفتار او ملایمتر بود، ولی کلامش همچون تیری به دل شنونده مینشست، هرچند که این تیر با قوت پرتاب نمیشد.
هوش مصنوعی: عشق و زیبایی که به پادشاهان داده شده، همچون لعل و یاقوت است، اما این نعمتها را به درویشان مؤمن نمیدهند.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از حالتی غمانگیز و یأسآلود سخن میگوید. او بیان میکند که هیچکس به خاطر حال بیمار که در اندوه و غم به سر میبرد، خندهای نکرد یا به او تسلی و همدردی نداد. احساس تنهایی و بیتوجهی به درد و رنج دیگران در این بیت به خوبی القا شده است.
هوش مصنوعی: من از درد فراق او خوشحالم، زیرا این حسرت برآمده از خودم است و به زحمت و دلسوزیام کمکی نکرده است.
هوش مصنوعی: این بیت به معنای درخواست از نسیم صبح است که بویی به همراه داشته باشد، چرا که خسرو به نوعی دچار دلتنگی و جدایی شده و تا زمانی که او در این حالت است، باد نباید او را از دستش دور کند. به عبارت دیگر، اینجا حس وابستگی و نیاز به نزدیکی مطرح است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بویی ز سر زلف به عالم نفرستاد
کاندر پی او قافله غم نفرستاد
تا طرّه او روز جهان را به شب آورد
مهتاب رخش نور به عالم نفرستاد
فریاد من از دست طبیب است که دانست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.