صاحبا شوکت دی ماه بان پایه رسید
که زحل کرسی نه پایه به هیزم بفروخت
بر قد هیچکس ایام قبایی نبرید
که طمع چشمه خورشید بان چشم ندوخت
میکند باد برفتن حرکتهای خنک
مگر این شیوه ز زهاد ریایی آموخت
با همه ذوق درون گرم نشد وقت کمال
تا که در خلوت او دمبدم آتش نفروخت
بر سر نقده وامی بدعاگو بفرست
پاره هیزم و انگار که آن نیز بسوخت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف حال و هوای دی ماه و تأثیرات جوی و اجتماعی آن میپردازد. او از فروش هیزم و بیتوجهی مردم به زیباییهای زندگی سخن میگوید. همچنین به فلسفهی عدم کمال و تأثیرات منفی ریای زهاد اشاره میکند. در نهایت، او به دعا و طلب کمک از خداوند اشاره میکند و نشان میدهد که حتی در سختیها نیز باید به امید و کوشش ادامه داد.
هوش مصنوعی: دوست عزیز، در دیماه، زمانی که قدرت و عظمت زحل به اوج خود رسید، متوجه شد که جایگاهش به قدری کم ارزش شده که به خاطر تامین نیازهایش مجبور به فروش هیزم شده است.
هوش مصنوعی: به هیچ کس در ایام مختلف به خاطر ظاهری زیبا حسادت نکنید، زیرا این زیبایی ممکن است تنها بیرونی باشد و بر اصل و باطن او تأثیری نداشته باشد.
هوش مصنوعی: باد با حرکتهای نرم و خنک خود به پرواز در میآید، گویی این شیوه را از زاهدان ریاکار آموخته است.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه درونم پر از شوق و شوری بود، زمانی که به کمال رسیدم، نتوانستم این احساس را تجربه کنم مگر اینکه در solitude و تنهایی خودم، پیوسته آتش عشق را نگهدارم.
هوش مصنوعی: برای طلب کمک و دعای خیر، درخواست کن که هیزم و سوخت بیاورند، و گویی همین مقدار هم به آتش رفته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.