بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن
بعد ازین خون خواهد از چشم گهربار آمدن
ای دل ار آهنگ آن در میکنی چون آه خویش
باید از خود شد بدر آنگه بر بار آمدن
گر به صد بندم نگه دارند چون آب روان
خواهم از شوق گلی گریان به گلزار آمدن
چون بدور رویش ای گل حسن نتوانی فروخت
از چمن دامن کشان تا کی به بازار آمدن
زاهدا شرمت نمی آید از آن چشمان مست
پیش اصحاب نظر تا چند هشیار آمدن
گر ملولی کامدم پیش تو دشنامم مدة
ور دهی از ذوق آن خواهم دگر بار آمدن
چون طبیب عاشقانی رنجه شو سوی کمال
هست قانون اطبا پیش بیمار آمدن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.