من و دردت مرا دوا این بس
از توام شربت شفا این پس
ای که داری دوای درد دلم
آن ترا باش گو مرا این بس
ما به بی رحمی از تو خرسندیم
نظر رحمت از شما این بس
میکشی و نمی کنی آزاد
بنده را از تو خونبها این بس
سوختن جان من چه سود چو هیچ
نکند جان من ترا این بس
به همین قطع کن که راندی تیغ
گنه عشق را جزا این بس
بر درت جز کمال را مگذار
که بر آن استان گدا این بس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به دردی که از عشق و محبت به محبوب دارد اشاره میکند و میگوید که تنها دوای درد او محبوب است. او ابراز میکند که در عین حال که دردی را تحمل میکند، از کوششی که محبوب در درمان دردش میکند خرسند است. شاعر احساس میکند که این رابطه به گونهای است که حتی اگر بنده مورد سوءرفتار قرار گیرد، باز هم از این عشق راضی است. او به تجارب سوختن و رنج در عشق اشاره میکند و به محبوب میگوید که تنها یک نظر رحمت از او کافی است. در نهایت، شاعر بر این باور است که نباید زیباییهای کمال را از درگاه محبوب دور کرد، زیرا در آنجا او گدا و نیازمند است.
هوش مصنوعی: من و درد تو را علاجی جز این نمیدانم که شربت تو برایم مایهی شفا است.
هوش مصنوعی: ای کسی که درمان درد دل من فقط تویی، لطفاً بگو که همین برای من کافی است.
هوش مصنوعی: ما از بیرحمی تو خوشحالیم، زیرا فقط یک نگاه مهربان از جانب تو برای ما کافی است.
هوش مصنوعی: تو به من آسیب میزنی و به من آزادی نمیدهی، پس این که فقط از من خون میخواهی کافی است.
هوش مصنوعی: سوختن و رنج کشیدن من چه فایدهای دارد، زمانی که این درد و رنج هیچ تاثیری بر تو ندارد و برای تو اهمیتی ندارد.
هوش مصنوعی: به همین دلیل کافی است که بدانی که تنبیه عشق، مانند ضربتی است که از تیغ گناه برمیخیزد.
هوش مصنوعی: روی در تو جز کمال و زیبایی را راه نده، چون در این مکان، نیازی به حضور کسانی که ارزش ندارند نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.