چشمت از گوشه تقوا بدر آورد مرا
مست و غلطان سوی اهل نظر آورد مرا
خرقه ارزق من باز به می گلگون شد
عشق هر دم به دگر رنگ برآورد مرا
داده پیش از دگران جام میم پیر مغان
آن تهی ناشده جام دگر آورد مرا
باده هر چند که خوردم به لبش تشنه ترم
تشنگی نقل و شکر بیشتر آورد مرا
خواهد امد به سرم مست صبوحی زده باز
سحری هاتف غیب این خبر آورد مرا
اشکم از بهر نثار قدم دوست به چشم
مردمی کرد و بدامن گهر آورد مرا
جستم از حال دل رفته نشانی ز نسیم
بوی یار آمد و از جان خبر آورد مرا
جان من چاشنی ای زان لب شیرین طلبید
غم هجر آمد و خون جگر آورد مرا
باده بی نرگس مخمور توام کرد خراب
مشک بی طره تو دردسر آورد مرا
مست و سودا زده چون نرگس ساقیست کمال
مگر آن می زلب چون شکر آورد مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.