زلف معشوق سرکش افتادست
عاشقان را به آن خوش افتادست
میکشم دامتش اگرچه بلاست
عاشق او بلاکش افتادست
دل به نکه رخ دل افروزان
چون کبابی بر آتش افتادست
دیده را از نظاره سیری نیست
لوح خوبی نقش افتادست
زلفت از باده و رشته جانم
از هوا در کشاکش افتادست
فئ زلف تو راست نتوان خواند
که سوادی مشوش افتادست
آدمیت مجر ز بار کمال
کان جفا جو پریوش افتادست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و ویژگیهای معشوق صحبت میکند. زلفهای سرکش معشوقی که عاشقان را مجذوب کرده، باعث درد و رنج عاشق میشود. دل عاشق در گیر و دار زیباییهای معشوق به شدت میسوزد و همواره چشمانش به دیدن او craving دارد. حتی با وجود بلا و سختی، عشق به معشوق ادامه دارد. شعر در نهایت به این نتیجه میرسد که آدمی که با زیباییهای کمال آشناست، نمیتواند از جفا و سختی معشوق فرار کند. به عبارت دیگر، در عشق و زیبایی، رنج و درد نیز وجود دارد.
هوش مصنوعی: موهای معشوق به طور آزاد و آشفته رها شده و این برای عاشقان بسیار خوشایند و دلپذیر است.
هوش مصنوعی: اگرچه عشق او برایم دردسرساز است، اما همچنان برای او جان میدهم.
هوش مصنوعی: دل مانند کبابی است که بر روی آتش افتاده و به شدت در حال سوختن و تب و تاب است، از زیبایی و جذابیت چهرههای دلربا رنج میبرد.
هوش مصنوعی: چشم از تماشای زیبایی سیر نمیشود و تصویری از خوبان همیشه در ذهن باقی میماند.
هوش مصنوعی: موهای تو به مانند شراب است و جان من به تماشای آن در نوسان و اضطراب قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: زیبایی و حقیقت زلف تو به قدری پیچیده و نامشخص است که نمیتوان آن را به طور واضح و روشن بیان کرد.
هوش مصنوعی: انسانیت به خاطر کمال و فضایل از بین رفته است، زیرا ظلم و ستم بر معشوق باعث افت آن شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.