گنجور

 
خیالی بخارایی

تا دل از سیر و سلوک رهش آگاهی یافت

راه بیرون شدن از ورطهٔ گمراهی یافت

هرکه ره یافت بدین در به گدایی روزی

منصب دولت و منشور شهنشاهی یافت

ای گل از مرغ سحر قدر شب وصل بپرس

کاین سعادت به دعاهای سحرگاهی یافت

پای در ره بنه و دست ز خود کوته کن

که درازیّ امل دست ز کوتاهی یافت

ای خیالی غرض خویش ز فیض کرمش

خواه، چون هرچه از او می‌طلبی خواهی یافت

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode