گنجور

 
خیالی بخارایی

ناصح چه کار دارد در عشقِ یار با ما

جایی که عشق باشد او را چه کار با ما

ای پند گوی تا کی منعم کنی ز گریه

لطفی نمای و ما را یک دم گذار با ما

گنج مراد خواهی برخیز گرم چون شمع

در کنج نامرادی شب زنده دار با ما

گر بی قرار شد دل در عاشقی عجب نیست

چون روز اول این بود او را قرار با ما

گر عالمی به ظاهر یارند با خیالی

خوش نیست تا به معنی خوش نیست یار با ما

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode