از آتش دل هر کس در سینه غمی دارد
چون نی که به سوز خود گرم است و دمی دارد
گو تیغ مکش هر دم بر غیر که از غیرت
پیوسته دل ریشم بر جان المی دارد
از تیره شب بختم غافل منشین امروز
کز سنبل تر خطّت بر مه رقمی دارد
سر در قدمش افکن ای دل که در این گلشن
چون سرو سرافراز است هر کاو قدمی دارد
از زهد ملاف ای دل کاندر صفت رندی
خوش نیست خیالی را با هرچه غمی دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.