بخش ۱۸۰ - کشته شدن شدید به دست سام و چگونگی آن
چو لشکر شنیدند ازو این سخن
نجنبید یک تن از آن انجمن
مگر پور شداد شوم پلید
برانگیخت اسبش ز جا خود شدید
تو گفتی مگر دیو بد بدنژاد
چنین گفت آنگه به شداد عاد
که تا کی زبونی کشم زین سوار
زبونی بماند ز من یادگار
بتازم در آورد و جنگ آورم
همه نام او را به ننگ آورم
نمانم که پی بر نهد بر زمین
نگونسار سازم مر او را ز زین
بجز مرگ نبود همی ناگهان
نماند کسی زنده اندر جهان
دوباره به گیتی کسی چون نمرد
خنک آنکه او نام نیکی ببرد
بدو گفت شداد بشتاب زود
برآور ز جانش یکی تیره دود
تو او را به میدان ببندی دو دست
سراسیمه آری به مانند مست
بپوشید ساز نبردش شدید
ستور اجل را به زین درکشید
نشست از بر اسب و بفشرد ران
به گردن درآورد گرز گران
سوی دشت آورد آهنگ کرد
برآورد بر چرخ گردنده گرد
یکی نعرهای از جگر برکشید
بگفتا منم گرد جنگی شدید
منم پور شداد تاج سران
نترسم ز کوپال و گرز گران
مرا سام باید در آوردگاه
که سازم بدو مهر و مه را سیاه
سپهبد درآورد او را بدید
بدانست کامد به میدان شدید
برون تاخت از قلب لشکر چو شیر
چو شیری که آید به نخجیرگیر
بغرید مانند غرنده ابر
کزو چاک گردید چرم هژبر
خدای جهان را همی کرد یاد
بدو گفت کای پور شداد عاد
تو را خواستم من به میدان جنگ
بدان تا نمائیم جنگ پلنگ
بکوبم سرت را به گرز گران
چو مسمار کوبند آهنگران
شدید پلید اندر آمد به خشم
بگرداند بر سام نیرم دو چشم
برانگیخت چرمه برآورد گرز
به میدان آورد افراخت برز
یکی گرز زد بر سر پهلوان
که گفتی زمانه ازو شد نوان
سر سام کو را نشد زو خبر
بخندید و گفت ای دد بدگهر
ز دستم یکی زخم را نوش کن
نبرد خودت را فراموش کن
بگفت و برآورد کوپال را
به گردون برافراخت او یال را
چو او را چنان دید جنگی شدید
سپر را همان دم به سر درکشید
بزد گرز بر تارکش شیر گرد
سر و گردن اسب او کرد خورد
ازو گرد برخاست بر آسمان
ز چنگال پهلو ندید او امان
چو شداد عاد آن چنان بنگرید
گریبان خود را سراسر درید
کله بر زمین زد فرو ریخت خون
که شد تاج و تختم به یک ره نگون
به گریه درآمد به رادا شها
به تخت بزرگی نکوئی مها
دلیر و جوانمرد و هم موبدا
هنرمند و بیدار و هم بخردا
ز خصمت بد آمد ز آوردگاه
که بر من جهان شد ز دردت سیاه
ز بهر که کوشم به گیتی دگر
ز بهر که بندم به میدان کمر
دلیران مغرب همه زارزار
فغان درکشیدند در کارزار
بسی اسب را دم بریدند و گوش
ز شدادیان خاست بانگ و خروش
یکی ماتم اندر سپاه اوفتاد
تو گفتی که خورشید و ماه اوفتاد
پس آنگه چنین گفت شداد عاد
چه سود از غم و درد فریاد و داد
یکی چاره باید که پیش آورید
که انگشت غم را نباید گزید
یکی جادوئی باید آید دلیر
کز افسون مر او را درآرد به زیر
ز تنبل مگر چارهسازی کند
بدین رزمجو سرفرازی کند
اگر نه به نیروی بازو و دست
سر ژنده پیلان درآرد به پست
چو بشنید خاتوره مام عوج
برآورد سر بهر آرام عوج
نگه کرد بر سوی هاروت پیر
که بودی در افسون و جادو دلیر
بدو گفت بنما به میدان هنر
ز اسب اندر آور مر این بدگهر
چو بشنید هاروت برکرد پیل
که گردید از گرد او دشت نیل
به میدان درآمد به کردار گرگ
به بالا بلند و به بازو سترگ
رخش قیر و مویش به مانند برف
دهانش به ماننده غار ژرف
یکی نعره زد سوی سام سوار
که ای زابلی بدرگ نابکار
نترسی تو از خشم شداد عاد
که آخر دهد جان شومت به باد
خدیو جهان کین سپهر آفرید
که خورشید تابان و مهر آفرید
همین دم به سنگ سیاهت کند
به میدان کینه تباهت کند
بدو گفت سام سپهبد که بس
به مردی مکن باد را در قفس
خدای جهان پاک یزدان بود
نه شداد بیدین شیطان بود
برآشفت هاروت و بگشاد لب
کز افسون کند روز او را چو شب
بزد دست بر هم شراری بجست
زبانه زد آنگه سوی سام جست
همی خواست کو را بسوزد به سحر
تنش را همی برفزود به سحر
سپهبد سوی تیغ یازید دست
بغرید برسان پیلان مست
برو حمله آورد و زد تیغ کین
که از فرق بشکافت تا روی زین
ز نو شادشاه و ز تسلیم شاه
غریوی برآمد به خورشید و ماه
دل آزرده گردید شداد عاد
ز پیکار سام نریماننژاد
بدو گفت خاتورهاش غم مخور
که امشب نمایم بدو یک هنر
سفیده نبینی مر او را به دشت
چنان دان که جان وی اندر گذشت
دری گفتگو بود آن نابکار
که آمد دگرباره سام سوار
بزد بر سپه خویش را همچو شیر
بغرید چون اژدهای دلیر
نخستین ابر میمنه حمله کرد
ز گردان به گردون برآورد گرد
از آن حمله افکند پانصد سوار
همه نامداران نیزه گذار
دگر ره بزد خویش بر میسره
چو شیری که خود را زند بر بره
دو صد تن از آن نامداران بکشت
سواران ز پیشش نمودند پشت
درافکند در دشت کوس و درفش
ز خون کرد میدان سراسر بنفش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این بخش از داستان، لشکر در برابر خواستههای جوان شجاعی به نام پور شداد بیحرکت میماند. پور شداد، که از سواران شجاع است، با عزم و اراده به میدان جنگ میآید و عزم دارد که دشمنان را شکست دهد. او با صدای بلند اعلام میکند که هیچ ترسی از جنگ ندارد و تصمیم دارد که نامش را با ننگ و ذلت دشمنان در هم آمیزد.
در ادامه، جنگی شدید بین پور شداد و سام نریمان (رئیس سواران) آغاز میشود. پور شداد، بر اسبش سوار میشود و با تمام قوت به میدان حمله میکند. سام نریمان نیز با شجاعت به او پاسخ میدهد. هر کدام به هم حمله میکنند و جنگی حماسی شکل میگیرد.
پور شداد در میانه جنگ با یک ضربه به سام آسیب میزند؛ اما سام برمیخیزد و با قدرت و شجاعت دوباره به میدان بازمیگردد. در این تحولات، نام و زن و شوهرانی دیوانهوار به پیکار ادامه میدهند و هر کدام میکوشند تا پیروزی را از آن خود کنند. جنگ شدت میگیرد و خسارتهایی به دو طرف وارد میشود.
در نهایت، سام با شجاعت و هوش خود توانسته است بر پور شداد پیروز شود و میدان را از آن خود کند، اما پور شداد نیز با اراده و شجاعت خود به نبرد ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: وقتی لشکر این حرف را شنیدند، هیچکدام از آن جمع حرکت نکردند.
هوش مصنوعی: آیا ممکن است پسر شوم و پلید شود، او که اسبش را با شدت از جا برمیخیزد؟
هوش مصنوعی: تو گفتی آیا ممکن است که دیوی با این صفات زشت و شرور این چنین سخن بگوید، سپس به یاد شداد و قوم عاد افتادی.
هوش مصنوعی: متن به بیان روشنتری اشاره دارد به این که فردی در حال تحمل ذلت و ناتوانی است و از این وضعیت خسته شده. او میخواهد بداند که تا کی باید این رنج را تحمل کند و احساس میکند که این ذلت به نوعی از او باقی خواهد ماند و در یادها خواهد ماند. این نگرانی او از سرنوشت و یادگاری که از این دوران در ذهنها خواهد ماند، نشاندهنده عمق ناامیدیاش است.
هوش مصنوعی: من به میدان میروم و جنگ را آغاز میکنم و همه نام او را در ننگ و عیب میاندازم.
هوش مصنوعی: هرگز نمیخواهم که بر زمین بیفتم و سقوط کنم، بلکه سعی میکنم او را از اسب پایین بیاورم و به زیر بکشانم.
هوش مصنوعی: به جز مرگ، هیچ چیز در این دنیا دائمی نیست و هیچکس نمیتواند برای همیشه زنده بماند.
هوش مصنوعی: هیچکس در دنیا مانند او نمیمیرد؛ خوشا به حال کسی که نام نیک او پس از مرگش باقی میماند.
هوش مصنوعی: شداد به کسی گفت که زود حرکت کن و به سرعت از جانش یک دودی تیره بیرون بیاور.
هوش مصنوعی: اگر او را به میدان ببرند، دست و پا زنان و نگران مانند کسی که مست است، رفتار خواهد کرد.
هوش مصنوعی: برای مقابله با سختیها و چالشها آماده شو و خود را به مبارزه با سرنوشت مجهز کن.
هوش مصنوعی: او از بر اسب پایین آمد و پاهایش را به گردن اسب فشرد و پزشک سنگینی را به دست گرفت.
هوش مصنوعی: به دشت رفت و به سوی زمین به راه افتاد و بر چرخ گردون تأکید کرد.
هوش مصنوعی: یک نفر با تمام وجود فریادی کشید و گفت: من همان فردی هستم که در میانه جنگی سخت قرار دارد.
هوش مصنوعی: من پسر شداد هستم و تاج سر سپردگان را بر سر دارم. از ضربات تند و سنگین ترسی ندارم.
هوش مصنوعی: من به یک رفیق و همراه نیاز دارم تا در این میدان نبرد، عشق و زیبایی را برای او به تاریکی تبدیل کنم.
هوش مصنوعی: فرمانده او را دید و متوجه شد که وارد میدان نبرد شده است.
هوش مصنوعی: شیرخدا با قدرت و اقتدار از میان سپاه بیرون میآید، مانند شیری که به شکارگاه میآید.
هوش مصنوعی: بازتابی از صدای رعد و برق است که همچون زوزه و غرش ابرهاست. این صدا باعث میشود که شنل ضخیم و پشمی حیوانی مانند ببر پاره شود.
هوش مصنوعی: خدای جهان به یاد او بود و گفت: ای پسر شداد عاد!
هوش مصنوعی: من تو را در میدان نبرد خواستم تا با هم مانند پلنگ، مبارزه کنیم.
هوش مصنوعی: من سرت را با قوت و شدت به زمین میکوبم، مثل اینکه آهنگران میخ را بر روی آهن میکوبند.
هوش مصنوعی: خشم شدیدی به وجود آمد که بر سام نیرم دو چشمش را منحرف کرد و به سمت پلیدی رفت.
هوش مصنوعی: شمشیر برکشید و با شجاعت در میدان جنگ حاضر شد و آماده نبرد گردید.
هوش مصنوعی: یکی با یک ضربه محکم بر سر پهلوان زد که گویی زمانه به خاطر او دگرگون شد.
هوش مصنوعی: سر سام، که به او خبر نرسیده بود، خندید و گفت: ای موجود وحشی و بدذات!
هوش مصنوعی: از من یکی را درمان کن و به نبرد خود ادامه نده.
هوش مصنوعی: او سخن گفت و با قدرت، سر کوپال را به آسمان بلند کرد و یال او را نیز به نمایش گذاشت.
هوش مصنوعی: وقتی او را در آن وضعیت خطرناک دید، سریعاً سپر را بر سر گذاشت.
هوش مصنوعی: او با گرزی محکم به شانهاش ضربهای زد و سر و گردن اسبش را خرد کرد.
هوش مصنوعی: از او ابهت و عظمت به آسمان رسید، اما او از چنگال دشمنان نتوانست نجات پیدا کند.
هوش مصنوعی: شاید اوضاع به حدی بد و خطرناک شده باشد که انسانها به تصویر خود نگاهی بیندازند و از آنچه بر خود آوردهاند، کاملاً ناامید و پشیمان شوند و به خاطر عواقب کارهایشان خود را سرزنش کنند.
هوش مصنوعی: در زمین افتادم و خونم ریخت، به طوری که تاج و تخت من به یک باره نابود شد.
هوش مصنوعی: او به خاطر خوشحالی و شادی، به گریه افتاده است؛ زیرا شاه بر تخت بزرگی نشسته و از نیکویی و فضیلت برخوردار است.
هوش مصنوعی: شجاع و جوانمرد، همچنین هنرمند و هوشیار و خردمند.
هوش مصنوعی: از درگیری و دشمنیات برایم بد شد، چون ناراحتیات باعث شد تا زندگیام تیره و تار شود.
هوش مصنوعی: برای چه کسی تلاش میکنم و در این دنیا به چه دلیلی؟ چرا باید خودم را آمادهی مبارزه کنم؟
هوش مصنوعی: دلیران از سمت مغرب، به شدت در نبردی پرخاشگرانه و نگرانکننده فریاد زدند.
هوش مصنوعی: بسیاری از اسبها را دم بریدند و از صدای زجرآور آنها فریاد و هیاهو بلند شد.
هوش مصنوعی: در میان سپاه او، یکی به زمین افتاد، گویی که خورشید و ماه به زمین افتادهاند.
هوش مصنوعی: پس از آن، شداد از قوم عاد گفت که فریاد و شکایت از درد و غم چه سودی دارد؟
هوش مصنوعی: باید راه حلی پیدا کنید که از اندوه و غم دوری کنید و اجازه ندهید این احساس شما را آزار دهد.
هوش مصنوعی: کسی باید بیاید که شجاع باشد و بتواند با جادوی خود، دل را از زیر بار افسون و سحر آزاد کند.
هوش مصنوعی: تنبل اگر به فکر چارهجویی نباشد، نمیتواند به سرفرازی و پیروزی در کارزار دست یابد.
هوش مصنوعی: اگر انسان نتواند با قدرت بازو و دست خود بر مشکلات و چالشها غلبه کند، در نهایت از مقام و مرتبه خود پایین خواهد آمد.
هوش مصنوعی: وقتی خاتونه صدای مام عوج را شنید، سرش را به سوی او بلند کرد تا آرامش عوج را ببیند.
هوش مصنوعی: به او نگاه کرد که پیر و حکیم بود و در کار جادو و افسون ماهر و شجاع.
هوش مصنوعی: به او گفت: در میدان هنر خود را نشان بده و این فرد ناتوان را از اسب به پایین بیاور.
هوش مصنوعی: وقتی هاروت صدا را شنید، فیل را به حالت ایستاده برداشت که از دورش دشت نیل پر شد.
هوش مصنوعی: وارد میدان شد مانند گرگ، با قامت بلند و بازوهایی نیرومند.
هوش مصنوعی: رنگ رخش مانند زغال سیاه و موی او شبیه برف سفید است، و دهانش مانند غاری عمیق و وسیع به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: یکی فریاد زد به سوی سام سوار که ای زابلی، تو ای مرد بدکار!
هوش مصنوعی: از خشم و غضب فرد قدرتمندی نترس، زیرا در نهایت این خشم و قدرت میتواند جان تو را به باد دهد.
هوش مصنوعی: خداوند این جهان را خلق کرد و آسمان را به وجود آورد که در آن خورشید درخشان و محبت نورانی را به وجود آورد.
هوش مصنوعی: در همین لحظه، سنگ سیاه تو را در میدان آسیب و دشمنی نابود میکند.
هوش مصنوعی: سام سپهبد به کسی میگوید که دیگر به خاطر مردانگیات در قفس و محدودیتهای خود نمان، چون این کار غیر از ضعف نتیجهای ندارد.
هوش مصنوعی: خدای بزرگ و معنوی، تنها یزدان پاک است و نه کسی مانند شداد که کافر و شیطانوار باشد.
هوش مصنوعی: هاروت که به شدت عصبانی شده بود، دهانش را باز کرد و گفت که جادو کردن میتواند روز او را مانند شب تاریک کند.
هوش مصنوعی: دست به هم کوبید و ناگهان شعلهای بلند شد، سپس به سمت سام حرکت کرد.
هوش مصنوعی: او میخواست کسی را در سحر بسوزاند و به سحر بدنش را نیز به آتش بکشد.
هوش مصنوعی: سردار به سمت شمشیر رفت و در حالی که بر افروخته و خشمگین بود، به فیلهای مست دستور داد تا به پیش بروند.
هوش مصنوعی: برو به جنگ و با شمشیر انتقام حمله کن که از سر شکاف برداشت تا به چهره زین برسد.
هوش مصنوعی: صدای شاد و پرشور از آغاز سلطنت جدید و تسلیم پادشاهی قدیم به گوش میرسد، مثل درخشش خورشید و ماه.
هوش مصنوعی: دل شاد و آرام شداد عاد به خاطر نبرد سام نریمان، ناراحت و دلآشوب شد.
هوش مصنوعی: او به خاتون گفت که نگران نباش، چون امشب به او یک هنری نشان میدهم.
هوش مصنوعی: اگر او را در دشت نیابی و سفید رویی نبیندی، بدان که جان او از آنجا رفته است.
هوش مصنوعی: یکی از نابکاران در گفتگو به سر میبرد و دوباره سام سوار را ملاقات کرد.
هوش مصنوعی: او با قدرت و شجاعت مانند شیر بر سپاهش حمله کرد و به مانند اژدهایی دلیر فریاد زد.
هوش مصنوعی: ابر نخستین و خوشبخت، از میان لشکر به آسمان حملهور شد و گرد و غباری را بهوجود آورد.
هوش مصنوعی: پانصد سواری که همه از نامداران و دلیران بودند، به حمله برخاستند و نیزه های خود را آماده کردند.
هوش مصنوعی: شخصی دیگر به سمت خود میرود، مانند شیری که بر روی برهای میپرد و خودش را بر آن تحمیل میکند.
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به کشته شدن دو صد نفر از مردان نامدار دارد؛ وقتی سواران، پشت سر او قرار گرفتند و نشان دادند که از او پیشی گرفتهاند.
هوش مصنوعی: در دشت، صدای طبل و علم به گوش میرسد و با نثار خون، زمین به رنگ بنفش در آمده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.