وقت سحرست و نوبت بام
آمد گَهِ عیش و نوبت جام
ای لعبت سیمبر بیاور
از ساغر زر شراب زرفام
آن باده ی پخته ده که حیفست
می پخته و ما بدین صفت خام
بنمای ز مطلع صراحی
در وقت سحر ستاره ی بام
شاهد غرضست ور نه در خلد
آرام کراست بی دلارام؟
چون خار بود بچشم رامین
گل بی رخ ویسه ی گل اندام
ز ایام شکایتی که دارم
گویم همه یک به یک به ایام
عشق تو که خاص از آن ما بود
امروز شدست در جهان عام
در دام زمانه چند باشی
رو جام شراب گیر مادام
از دست مده می مغانه
وز چنگ منه نی و چغانه
شعر ناقص تایپ شده است (تصحیح سهیلی خوانساری صفحهٔ ۵۱۲)
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.