گنجور

 
خواجوی کرمانی

جانم که دل از ملک درونش بگرفت

دود دل خسته بین که چونش بگرفت

چشمم که بهر ترانه خونم می ریخت

دور از تو نگر چگونه خونش بگرفت

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode