ای خاتم ملکت بقا را جم تو
وی گوهر دُرج کبریا را یم تو
آن نیست که هست داخل عالم ما
و آن هست که نیست غافل از عالم تو
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
ای خاتم ملکت بقا را جم تو
وی گوهر دُرج کبریا را یم تو
آن نیست که هست داخل عالم ما
و آن هست که نیست غافل از عالم تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر چند بدردم از دل محکم تو
گیرم کم جان و دل ، نگیرم کم تو
یاهست کنم آنچه ترا کام و هواست
یا نیست کنم جوانی اندر غم تو
ای مفلس ما ز مجلس خرم تو
دل مرد رهی را که برآمد دم تو
شد بر دو کمان سنایی پر غم تو
یا ماتم دل دارد یا ماتم تو
آن صبر که حامی منست از غم تو
مویی نبرد ز عهد نامحکم تو
وین وصل که قبلهایست در عالم عشق
از گمشدگان یکیست در عالم تو
چون نیست کسی را سر مویی غم تو
جز تو که کند در دو جهان ماتم تو
ای مانده ز راه! یک دم آگاه نهای
تا فوت چه میشود ز تو هر دم تو
تو کعبه قدسی و روان زمزم تو
تو قبله عالمی و دل عالم تو
گر آدم و عیسی دم از آن دم زده اند
تو آدم این دمی و عیسی دم تو
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.