گنجور

 
خواجوی کرمانی

ای از دو جهان وصل تو مقصود دلم

بیرون ز غم تو نیست موجود دلم

ترسم که مبادا سحری از سر سوز

در آتش روی تو رسد دود دلم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode