خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۲

ای از دو جهان وصل تو مقصود دلم

بیرون ز غم تو نیست موجود دلم

ترسم که مبادا سحری از سر سوز

در آتش روی تو رسد دود دلم