ترک من خاقان نگر در حلقه عشّاق او
ماه من خورشید بین در سایه ی بغطاق او
خان اردوی فلک را کافتابش می نهند
بوسه گاهی نیست الا کوکب بشماق او
گرچه چنگزخان بشمشیر جفا عالم گرفت
اینهمه قتل و ستم واقع نشد در جاق او
ارچه در تابست زلفش کاین تطاول می کند
گوئیا جور و جفا شرطست در میثاق او
چون بتم آیاق بر لب می نهد همچون قدح
جان بلب می آیدم از حسرت آیاق او
هر امیری را بود قشلاق و ییلاقی دگر
میر مادر جان بود قشلاق و دل ییلاق او
هر دم از کریاس بیرون آید و غوغا کند
جان کجا بیرون توانم برد از شلتاق او
در بغلتاق مرصّع دوش چون مه می گذشت
او ملول از ما و ما از جان و دل مشتاق او
گفتمش آخر بچشم لطف در خواجو نگر
زانک در خیلت نباشد کس باستحقاق او
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف معشوقی میپردازد که همچون خورشید در میانه جمع عاشقان میدرخشد. او به تصویری از محبت و زیبایی معشوق اشاره میکند و بیان میکند که حتی با وجود ظلم و جفای دیگران، عشق او همچنان دلنشین است. معشوقش همچون ماه در سایهبان خود جلوه میکند و خیال او در دل شاعر خانهسازی میکند. شاعر در حسرت دیدار معشوق خود از زشتیها و مشکلات زندگی گله میکند و از دلبستگیاش به او میگوید. در نهایت، شاعر به این نکته اشاره میکند که کسی به اندازه او شایسته توجه و عشق نیست.
هوش مصنوعی: به ترک من که مانند خاقانی است، توجه کن. در محفل عاشقان، او مانند ماه میدرخشد و من مثل خورشیدی هستم که در سایهی او قرار دارم.
هوش مصنوعی: خورشید به خانۀ آسمان میآید و زمانی برای بوسه زدن به آنجا میرسد که جز ستارهای درخشان از او وجود ندارد.
هوش مصنوعی: هرچند چنگیزخان با شمشیر و ظلم بسیاری از جهان را تصرف کرد، اما چنین قتلعام و ستمی در دستان او محقق نشد.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه در تابستان زلفهایش به طرز زیبایی دراز و شگفتانگیز به نظر میرسند، به نظر میرسد که برای او، بدی و ظلم جزئی از پیمان و توافقش هستند.
هوش مصنوعی: وقتی که معشوقم پایش را بر لب میگذارد، مانند جامی میشوم که جانم به لب رسیده است و از حسرت آن پا به شدت دلتنگ میشوم.
هوش مصنوعی: هر امیر و سرداری محل زندگی دائم و موقتی دارد، اما برای او کسی که معشوقش است، محل دل و آرامش اوست و همواره در دلش به او میاندیشد.
هوش مصنوعی: هر لحظه از مدح و ستایش او ندا و شور و شوقی برمیخیزد و من نمیتوانم جانم را از این دلدادگی و عشق او بیرون ببرم.
هوش مصنوعی: دوش در سایهی زیبایی او مانند ماه گذرانیدم، او از ما خسته بود و ما نیز با تمام وجود به او مشتاق بودیم.
هوش مصنوعی: به او گفتم که به چشمان مهربان خود به خواجو نگاه کن، زیرا در فکر تو کسی به اندازه او شایسته نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.