گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
خواجوی کرمانی

هر کو بصری دارد با او نظری دارد

با او نظری دارد هر کو بصری دارد

آنکو خبری دارد در بیخبری کوشد

در بیخبری کوشد هر کو خبری دارد

شیرین شکری دارد آن خسرو بت رویان

آن خسرو بت رویان شیرین شکری دارد

چون ما دگری دارد ان فتنه بهر جائی

آن فتنه بهر جائی چون ما دگری دارد

هر کس که سری دارد جان در قدمش بازد

جان در قدمش بازد هر کس که سری دارد

دل گر خطری دارد از جان خطرش نبود

از جان خطرش نبود دل گر خطری دارد

مهر قمری دارد باز این دل هر جائی

باز این دل هر جائی مهر قمری دارد

عزم سفری دارد از ملک درون جانم

از ملک درون جانم عزم سفری دارد

آنکو هنری دارد از عیب نیندیشد

از عیب نیندیشد آنکو هنری دارد

روشن گهری دارد چشمی که ترا بیند

چشمی که ترا بیند روشن گهری دارد

خواجو نظری دارد با طلعت مه رویان

با طلعت مه رویان خواجو نظری دارد

 
 
 
سیف فرغانی

در حلقه زلف تو هر دل خطری دارد

زیرا که سر زلفت پر فتنه سری دارد

برآتش دل آبی از دیده همی ریزم

تا باد هوای تو برمن گذری دارد

من در حرم عشقت همخانه هجرانم

[...]

خیالی بخارایی

غم نیست اگر زلفت با فتنه سری دارد

چون نرگس دلجویت با ما نظری دارد

از حالِ دل ریشم تیر تو خبردار است

ز آن روی که او گه گه زاین ره گذری دارد

گویند شکر ذوقی دارد به مذاق امّا

[...]

صغیر اصفهانی

نالیدن مهجوران سوز دگری دارد

حرفی که ز دل خیزد بر دل اثری دارد

گویند نیارد زد کس با تو می‌گلگون

ممکن بود این‌ام ا خون جگری دارد

حال دل من میپرس از ناوک مژگانت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه