ببوی زلف تو دادم دل شکسته بباد
بیا که جان عزیزم فدای بوی تو باد
ز دست ناله و آه سحر بفریادم
اگر نه صبر بفریاد من رسد فریاد
چو راز من بر هر کس روان فرو می خواند
سرشک دیده از این روز چشم من بفتاد
هنوز در سر فرهاد شور شیرینست
اگرچه رفت بتلخی و جان شیرین داد
ز مهر و کینه و بیداد و داد چرخ مگوی
که مهر او همه کینست و داد او بیداد
ببست بر رخ خور آسمان دریچه ی بام
چو پرده زان رخ چون ماه آسمان بگشاد
ز بندگی تو دارم چو سوسن آزادی
ولی تو سرو خرامان ز بندگان آزاد
گمان مبر که ز خاطر کنم فراموشت
ز پیش میروی اما نمی روی از یاد
ز باد حال تو می پرسم و چو می بینم
حدیث باد صبا هست سر بسر همه باد
اگر تو داد دل مستمند من ندهی
بپیش خسرو ایران برم ز دست تو داد
بر آستان محبت قدم منه خواجو
که هر که پای درین ره نهاد سر بنهاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به زیبایی و عطر زلف معشوقش اشاره میکند و از عمق عشق و دل شکستگی خود میگوید. او درخواست میکند که معشوق به کمکش بیاید، زیرا به شدت دچار درد و ناله است. شاعر با اشاره به داستان فرهاد و شیرین، از شور عشق و رنجی که میکشد صحبت میکند و میگوید که محبت و کینه به هم گره خوردهاند. همچنین، او آزادی خود را در بندگی معشوق مقایسه میکند و تأکید میکند که هرچند معشوق از او دور باشد، اما او هرگز فراموشش نخواهد کرد. در انتها، شاعر به احتیاط در ورود به عالم عشق اشاره میکند و میگوید که این راه خطرناک است و ممکن است عواقب جدی داشته باشد.
هوش مصنوعی: به خاطر عطر زلف تو، دل غمگینم را به باد سپردم. بیا که جان ارزشمندم فدای بوی تو باشد.
هوش مصنوعی: از دلم ناله و آه و فریاد برخاست، اگر کسی به کمک من نیاید، صبرم هم نمیتواند فریادهای مرا خاموش کند.
هوش مصنوعی: وقتی که رازهای من برای هر کسی بازگو میشود، اشک از چشمانم میریزد و این حال و روز من است.
هوش مصنوعی: فرهاد هنوز هم در دلش عشق شیرینی دارد، هرچند که با تلخی وداع کرده و جان شیرینش را فدای آن عشق کرده است.
هوش مصنوعی: چرخ زمان و سرنوشت را نباید به مهر و کینه ای که در آن وجود دارد نسبت داد. زیرا محبت حقیقی او سرشار از کینه و عدالت او در حقیقت بیداد است.
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویر کشیده شده که پنجره بام همچون پردهای بر چهره خورشید پوشیده شده و با باز شدن آن، زیبایی رخسار خورشید مانند زیبایی ماه در آسمان نمایان میشود.
هوش مصنوعی: من به خاطر محبت و خدمت به تو مثل سوسن آزاد و خرم هستم، اما تو مثل سرو آزاد و بزرگ، از بندگان خود رها هستی.
هوش مصنوعی: تصور نکن که از ذهنم بیرون رفتهای. هرچند که از مقابل من دور میشوی، اما تو همچنان در یادم باقی میمانی.
هوش مصنوعی: از باد حال تو را میپرسم و وقتی میبینم، موضوع صحبت آن باد صباست که تنها درباره تو حرف میزند.
هوش مصنوعی: اگر تو به دل من، که دردمند و نیازمند است، توجه نداشته باشی، من از دست تو دل بکنم و به پیش پادشاه ایران بروم.
هوش مصنوعی: کسی که به درگاه محبت وارد میشود، باید مراقب باشد، زیرا هر کس قدم در این راه بگذارد، به طور جدی درگیر میشود و ممکن است آسیب ببیند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جهان به کام خداوند باد و دیر زیاد
برو به هیچ حوادث زمانه دست مداد
درست و راست کناد این مثل خدای ورا
اگر ببست یکی در، هزار در بگشاد
خدای عرش جهان را چنین نهاد نهاد
[...]
خدای عرش جهان را چنین نهاد نهاد
که گاه مردم ازو شادمان و گه ناشاد
مباش غمگین یک لفظ یاد گیر لطیف
شگفت و کوته ، لیکن قوی و با بنیاد
یمین دولت شاه زمانه با دل شاد
بفال نیک کنون سوی خانه روی نهاد
بتان شکسته و بتخانه ها فکنده ز پای
حصارهای قوی بر گشاده لاد از لاد
هزار بتکده کنده قوی تر از هرمان
[...]
همی ستیزه برد زلف یار با شمشاد
شگفت نیست گر از وی همیشه باشم شاد
گهی بپیچد و بستر بسیجد از دیبا
گهی بتازد و زنجیر سازد از شمشاد
ز قیر بر گل خندان هزار سلسله بست
[...]
دگر نخواهم گفتن همی ثنا و غزل
که رفت یکسره بازار و قیمت سرواد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.