خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۸۴ ای من شده بی رخ تو از ناله چو نال وز باغ غمت ندیده جز ناله منال بر چادر شب مردمک دیدهٔ من تقریر کند نقش تو لیکن به خیال
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این بیت expresses میکند که به خاطر نبود تو، غم و اندوهی عمیق در دلش وجود دارد. او میگوید که از باغ غم تو جز نالهای نمیبیند و در چشمش، تصاویری از تو را میبیند که تنها در خیالش شکل میگیرند.
هوش مصنوعی: من به خاطر نبودن روی تو به شدت دلم گرفته و از درد و غم تو جز صدای ناله خودم چیزی نمیبینم.
هوش مصنوعی: بر پرده شب، تصویری از تو در ذهنم نقش میبندد، اما این فقط خیالی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سه چیز ببرد از سه چیز تو وصال
از رخ گل و از لب مل و از روی جمال
سه چیز ببرد از سه چیزم همه سال
از دل غم و از رخ نم و از دیده خیال
هر نَعت که از قبیل خیرست و کمال
باشد ز نُعوت ذات پاک متعال
هر وصف که در حساب شرّست و وبال
دارد به قصور قابلیات مآل
در هجر همی بسازم از شرم خیال
در وصل همی بسوزم از بیم زوال
پروانه شمع را همین باشد حال
در هجر نسوزد و بسوزد ز وصال
از حمله سمند تو ، ز آسیب نعال
لرزان کند اجزای زمین از زلزال
وز هیبت تیغ تو عدو را مه و سال
الماس رود بجای خون از قیفال
نسگالیده وصال آن مه نیک سگال
افکنده بند با طرب و حسن و جمال؟
هر چند وصال خوش بود در همه حال
خوشتر نبود ز ناسگالیده وصال
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.