گنجور

 
خاقانی

خاقانی از آن شاه بتان طمع گسست

در کار شکسته‌ای چو خود دل دربست

پروانه چه مرد عشق خورشید بوَد؟

کاو را به چراغ مختصر باشد دست

 
sunny dark_mode